مداخله

کارنامه پنجاه ساله مهرجویی : سنتز صنعتی و سنتی

کارنامه پنجاه ساله مهرجویی : سنتز صنعتی و سنتی

 

شخصیت فکری و هنری داریوش مهرجویی را دقیقا می‌توان محصول سنتز دو ویدئویی دانست که در فاصله دو روز منتشر شد. ویدئوی اول ظاهر یک فیلمساز معترض به مرز جنون رسیده‌ای است که فریاد وا اسفا و اعتراض به سانسور و جفای مسئولان و کارگزاران حکومتی را سر می‌دهد و تهدید به مبارزه حتی تا از دست دادن جان می‌کند.

ویدئوی دوم آدمی تواب و نادم با شانه‌های افتاده و همچون کودکی کتک خورده است که بعد از نوش جان کردن کتک از دست پدر شکلات را به دست آورده و اکنون همه چیز از نظرش گل و بلبل است و بوسه عاشقانه برای همه از جمله مخالفان می‌فرستد.

 

 اما آنچه در این میان بسیار شگفت انگیز است واکنش جو زده بخشی از اپوزسیون، هنردوستان و نویسندگان و ژورنالیست‌های سابق در خارج از کشور نسبت به رویکرد مهرجویی بعنوان حرکت شجاعانه و اعتراضی است که مشخص نیست بعد از انتشار ویدئوی دوم تکلیف این تحلیل‌ها و این اشتیاق‌ها و ستایش‌های جنون آمیز از مهرجویی به کجا خواهد رسید.

 

داریوش مهرجویی

سینمای مهرجویی همواره سینمایی متناسب با وضعیت و در جهت جریان آب شنا کردن است اگر به رویکرد او بازنمایی زنان و طبقات فرودست در فیلم‌هایش دقت کنید متوجه می‌شوید که چگونه فیلم به فیلم و دوره دوره متناسب با وضعیت اجتماعی دیدگاهش نسبت به طبقات و به خصوص جامعه زنان تغییر کرده است.

 

مشخصا تصویری که از زن در هامون و بانو -فیلم توقیف شده او- ارائه می‌شود، تصویر زنی مدرن، اروپایی صفت، بدون توجه به ارزش‌های سنتی و مذهبی جامعه است که در انتها با نوعی سرخوردگی فروپاشی روانی و از دست دادن وضعیت و زندگی همراه می‌شود.

 

همین تصویر در اوایل دهه هفتاد به تصویری منسجم و مقتدر از زن البته در هیات چادر تبدیل می‌شود. یعنی دو فیلم سارا و پری که بازیگرانش نیکی کریمی با تصویری چادری برای نخستین بار قهرمان زن چادری را وارد فضای سینمای ایران کرده است و کوشید برخلاف فضای دهه شصت تصویری آرمانی و ایده‌آل متناسب با ایدئولوژی حکومت از قهرمان یا پروتاگونیست زن در سینمای ایران ارائه دهد.

 

کارنامه پنجاه ساله مهرجویی : سنتز صنعتی و سنتی

یا حتی اگر به فیلم‌ بانو توجه کنید تصویری که از فرودستان و حاشیه ‌نشینان شهری در این فیلم ارائه می‌دهد متاثر از فیلم فراموش شدگان بونوئل، تصویری منفی و بد خواهانه است اما عجیب آن که همین فیلمساز یک دهه بعدتر در فیلم مهمانی مامان تصویری کاملاً سرخوشانه و همدلانه و ستایش آمیز از طبقات فرودست ارائه می‌دهد.

 

در واقع موارد ذکر شده گویای وضعیتی است که فیلمساز برخلاف ادعای فلسفه خواندن و روشنفکر بودن و متفکر بودن فاقد انسجام یا جهان بینی و تفکر مشخص است.

 

آنچه جهان فیلم‌های او را در طول فعالیت‌ هنری‌اش ساخته است چرخش بر اساس عقربه‌های ایدئولوژی حاکم بوده است و به همین دلیل می‌توان دید که چگونه فیلم‌هایش متناسب با ارزش‌های حکومتی فضای فیلم سازی و معیارها و هنجارهای تثبیت شده توسط دولت‌ها در زمان‌های مختلف تغییر کرده و دگرگونی یافته است.

 

این داریوش مهرجویی کامل و نمونه اعلا و شاخص محصول سنتز این دو ویدئو است و علاقه‌مندان مهرجویی به خصوص در دو دهه اخیر برای توصیف فیلم‌های از هم گسیخته و تا حدود زیادی لوده و معنا باخته از تعبیر خُل خُلی به عنوان تعبیر رایج و ابداعی برای توصیف این نوع سینما استفاده می‌کردند.

 

اعتراض داریوش مهرجویی

خُل‌ خُلی به عنوان رویکردی برای توصیف نداشتن یک زاویه دید سیاسی مشخص، نداشتن بینش اجتماعی و فردی مشخص نسبت به جامعه و فرد ایرانی که البته توصیفی از روی نادانی و جهل در فضای نقد فیلم بود. این دو فیلم که در فاصله کمتر از ۴۸ ساعت از مهرجویی منتشر شد شاید بیش از همه آن فیلم‌ها گویای وضعیت خُل خُلی و جهان‌بینی سینمای مهرجویی است.

 

 

اینکه در نهایت منفعت و زیان شخصی بر همه آرمان‌ها و ایده‌های فیلمسازی و اجتماعی اولویت دارند و برآورده شدن آن از سوی مقام بالادست کفایت می‌کند برای آنکه مهرجویی با بوسه‌های برلب به مخالفان و علاقمندانش عشق بورزد و داستان ابلهانه و خُل خُلانه جدید خود را با یک پایان خشک به اتمام برساند.

 

در فرصت طلبی داریوش مهرجویی همین بس که هنگامی خواهرش ژیلا مهرجویی – که طراحی صحنه بسیاری از فیلم هایش را نیز بر عهده داشت- به دلیل مشکلات و عارضه‌ی حاصل از آلودگی هوای تهران جان سپرد، ناگهان در خانه سینما طی یک سخنرانی غرا به تمامی مسئولان و صاحب ‌منصبان مرتبط با فضای محیط زیست در تهران از رئیس سازمان محیط زیست وقت و شهردار تهران حمله کرد و آنها را با جملاتی شبیه ویدئوی اول مورد نوازش قرار داد.

 

و جالب است که این نوع باج‌خواهی را آنچنان ادامه داد که شهردار وقت محمدباقر قالیباف برای خاموش کردن صدای او پیشنهاد ساختن فیلم نارنجی پوش را درباره رفتگران شهری را به مهرجویی داد تا بلکه از اعتراض دست بکشد.

این خود نشانه‌ای دیگر از فرصت‌طلبیِ همیشگی مهرجویی در کارنامه سینمایی‌اش است که در طول این دهه‌ها به وضوح و کرات با آن مواجه بودیم که شاید مشهورترین آن نمونه اعتراض و خشم و جنون آمیز و توضیحات پذیرش در مورد مرگ عباس کیارستمی بود که البته با بهترین واکنش از سوی پزشک بیمارستان جم و تصویر مشهور آن سال‌ها مواجه شد: اینکه صنعتی و سنتی را با هم قاطی نکنید.

امتیاز کاربران: 4.19 ( 6 رای)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights