نقد

فیلم گزارش عباس کیارستمی

فیلم گزارش عباس کیارستمی

 

 

گزارش نخستین فیلم بلند سینمایی عباس کیارستمی همانگونه که از عنوانش برمی‌آید و البته تیتراژ فیلم نیز آن را تصدیق می‌کند قرار است گزارشی بی‌واسطه از رابطه‌ی میان امر خصوصی یا فضای خصوصی از یک سو و امر و فضای عمومی از سوی دیگر باشد.

 

از این منظر فیلم کیارستمی در زمان خود تلاشی منحصر به فرد و یگانه برای ترسیم و پرداختن به موضوعی است که همچنان در فضای فکری و هنری ایران مساله‌ی حاد و قابل بحث است.

 

به عبارت دیگر پرداختن به این موضوع و آنچه در خانه می‌گذرد و آنچه در فضای خصوصی و در روابط زناشویی می‌گذرد یا به عبارت دقیق‌تر نهاد خانواده تا چه حد محصول تناسبات و روابط عرصه‌ی عمومی و فضای کار است.

 

گزارش از این منظر توانایی و ظرفیت‌های قابل توجهی در نمایش این ارتباط و پیوند در دل یک ملودرام خانوادگی را دارد و البته همان گونه که فیلم نیز در جای جای خود نشان می‌دهد با توانایی فراوان قادر است که ظرفیت‌های بالقوه و کار نشده‌ی ملودرام در عرصه‌ی سینمای ایران را فعال و گسترش دهد.

 

شهره آغداشلو در فیلم گزارشjpg
شهره آغداشلو در فیلم گزارش

آنگونه که سه دهه بعدتر اصغر فرهادی در فیلم چهارشنبه‌سوری برای نمایش مساله‌ی رابطه‌ی خانوادگی و ارتباط آن با عرصه‌ی عمومی همچنان به گزارش و ظرفیت‌های آن رجوع می‌کند تا بتواند این رابطه و این پیوند ناگسستنی را در زمینه‌ی تاریخی تازه‌ای توزیع و شرح دهد.

 

به عبارت دیگر رابطه‌ی فروپاشیده، سست و از هم گسیخته زندگی خانوادگی زوج، محصول از خود بیگانگی یا الینه شدن همسر و شوهر درمحیط کار است، که از همان سکانس نخست بر فضای متشتت، از هم گسیخته و به عبارت دیگر دل مرده‌ی آن یعنی سازمان مالیات و دارایی جاییکه مرد در آن به عنوان یک ممیز دارایی کار می‌کند نشان داده می‌شود.

 

آنچه در خانه می‌بینیم رابطه‌ی متلاشی شده و در آستانه فروپاشی زوج به عبارتی دیگر آنچنان که فیلم به خوبی نشان می‌دهد از یک سو محصول مناسبات اقتصادی حاکم بر فضای کار و از سوی دیگر عرصه‌ی عمومی خیابان و مکان‌های عمومی و کازینو، رستوران و غیره است.

 

فیلم گزارش
فیلم گزارش

شغل همسر به گونه‌ایست که زمینه‌سازی این از خود بیگانگی فردی و انتقال آن به فضای خانه را برمی‌سازد. به نحوی که در سکانس ملتهب فیلم جایی که این تنش، تنش میان زن و شوهر به اوج خود و درگیری فیزیکی می‌رسد کیارستمی نشان‌مان می‌دهد که در نهایت این رابطه، این عدم بلوغ، حاصل تنش میان مردیست که در فرایند نوجوانی خویش و زنی که در فرایند کودکی و خردسالی خویش محدود مانده است، حاصل این رابطه است.

 

سکانسی که در آن در نهایت زن به اتاق کودک پناه می‌برد و همچون کودکی محتاج توجه بر تخت او می‌آرامد تا کیارستمی نشان بدهد که این رابطه محصول نوعی عدم بلوغ و از سر نگذراندن و کامل نکردن رابطه‌ی ادیپی است.

 

جاییکه زن خود اعتراف می‌‌کند که صرفا برای گریختن از خانه‌ی مادری به خانه‌ی همسر روی آورده است. به همین رو در صحنه‌ی پرتنش فیلم جاییکه نیازمند توجه فراوان است به تخت کودک خود پناه می‌برد تا در حکم کودکی نیازمند محبت و توجه پدر ظاهر شود، نقشی که البته مرد از اجرای آن ناتوان است، چرا که خود در فرایند ادیپی در همان مرحله‌ی نوجوانی باقی مانده است.

 

فیلم گزارش
فیلم گزارش

و قادر نیست که تنش‌ها و بحران‌های شخصی خود از جمله یک مساله‌ی بسیار کوچک و حقیر بر سر شکستن یک لیوان چای و به بحران تبدیل کردن آن با آبدارچی یا مساله‌ی دیگر -که البته فیلم در نهایت آن را روشن نمی‌سازد- اینکه آیا واقعا طلب رشوه از مودی دارایی نموده است یا اینکه او صرفا گزافه‌گویی‌های یک ارباب رجوع است.

 

این ناتوانی همسر در از سرگذراندن بلوغ اودیپی انعکاسش را در فضای خانه به خوبی نشان می‌دهد. ناتوانی و انفعال او در برآورده کردن و از سر گذاراندن تمامی بحران‌ها و نیازها و مطالبات همسری که به وضوح نشان می‌دهد که به مرحله‌ی کودکی خویش بازگشته و صرفا دنبال پدری است که نیازهای ابتدایی او را برطرف سازد.

 

مشخصا در سکانس خرید کاموا یعنی جاییکه آشکارا زن شوهر را با خود آورده است تا در واقع به همین انتخاب و نیاز اولیه پاسخ دهد. یعنی انتخاب میان دو کاموا با دو رنگ متفاوتی که حتی شوهر به دلایل ذکر شده یعنی ناتوانی در تکمیل فرایند ادیپی حتی ناتوان از پاسخگویی و انتخاب ساده و ابتدایی است که همسر برای اجرا در نظر گرفته است.

 

و بی‌دلیل نیست که در واقع ناتوانی او در پاسخگویی به این نیاز ابتدایی سرمنشا بحران کلانتر و عظیم‌تر درون خانواده یعنی تلاش کنترل و حساب شده‌ی زن برای خودکشی را تشکیل می‌دهد. کیارستمی با توانایی فوق‌العاده میان این عرصه‌ی خصوصی و فضای عمومی یعنی عرصه‌ی اجتماعی نهاد قانون، مراکز مبادله‌ی پول مثل کازینو یا سازمان دارایی ارتباطی موثق و معتبر برقرار می‌سازد.

 

و ملودرام را از چارچوب تنش‌های درون خانه یا خانواده فراتر و به یک عرصه‌ی اجتماعی پیوند می‌زند. و این دستاوردی است که فیلم گزارش را از انبوهی از ملودرام‌های سینمای ایران متمایز می‌کند. یعنی نشان دادن اینکه آنچه در خانه می‌گذرد محصول مناسباتی است که فرد یا به‌عبارت دقیق‌تر محصول ازخودبیگانگی است که فرد در محیط کار و عرصه‌ی اجتماعی از سر گذرانده است.

 

ناتوانی شوهر در از سر گذارندن ابتدایی‌ترین نیازهای اجتماعی خویش باعث می‌شود که این ناتوانی انعکاسش را در فضای خانه نشان دهد. در پلانی در فیلم به وضوح این کارکرد را متمرکز و برجسته می‌کند. صحنه‌ی صبحگاهی یعنی جاییکه مرد بیدار شده است و قرار است جلوی آینه سر و صورت خود را بشوید و موهایش را سامان دهد.

در اینجا دوربین کیارستمی در جایگاه آیینه در خانه می‌نشیند و اگرچه به ظاهر مرد دارد به آینه نگاه می‌کند تا خود را بیاراید و مهیای رفتن به سر کار کند اما در واقع دارد به دوربین یا به عبارت دیگر به ما می‌نگرد.

 

اینجا استراتژی زیباشناسانه‌ی کیارستمی به وضوح در تبیین رابطه‌ی امر خصوصی و امر عمومی متمرکز و برجسته می‌شود. اینکه سینما در گزارش برای کیارستمی در حکم صرفا آینه‌ایست برای بازتاب بحران‌ها و تنش‌های خانوادگی اما در سطح کلانتر اجتماعی.

 

یعنی همان نهاد مقدسی که محصول مناسبات فاسد ازهم‌گسیخته و ارزش زدایی شده روابط کار و محیط اجتماعی است و این سکانسی که به وضوح کارکرد زیباشناسانه‌ی دوربین کیارستمی را در فیلم برجسته می‌کند. دوربین به مثابه آینه یعنی همان چیزی که در این پلان به وضوح بر آن تاکید می‌کند در واقع متناسب با لحن گزارش گونه فیلم یا در واقع همان عنوان فیلم است.

 

فیلم گزارش
فیلم گزارش

آینه همچون میانجی که بدون هیچگونه مداخله و بدون هیچ گونه توصیف و تشریح قصد دارد وضعیت را به ما نشان دهد. آنگونه که وجود دارد، آنگونه که حاضر است و نه بر خلاف قواعد و اصول جاری در ملودرام ایرانی آن را به انبوهی از آرایه‌های احساسی و عاطفی آلوده سازد.

 

فقدان موسیقی در فیلم یکی از راه‌های زیباشناسانه کیارستمی برای تاکید بر همین جنبه است. یعنی نقش میانجی‌گرانه‌ای دوربین و سینما برای برجسته‌سازی همین رابطه‌ی میان امر خصوصی و امر عمومی. به همین دلیل صحنه‌هایی که در فضای عمومی می‌گذرد از کازینو گرفته تا رستوران تا ساندویچ فروشی یا حتی تاکید بر گفتگوهای شخصی و بیهوده مثل همکلام شدن با مسافری که در سر راه سوار کرده است و دیگر نقاط فیلم در واقع بر همین جنبه استوار است.

 

این جامعه‌ی ملول، فاقد روح و دل مرده‌ای که در فضاهای بیرونی می‌بینیم، انعکاس را به شکل مینیاتوری در رابطه‌ی زن و شوهر نشان می‌دهد. رابطه‌ای از هم گسیخته و ناتوان که حتی ابتدایی‌ ترین مکالمات و ارتباطات آن‌ها به واسطه‌ی کودکشان صورت می‌گیرد. در واقع تصویر کودک در فیلم بازتابی از روح نابالغ و ناکامل دو شخصیت اصلی فیلم است. و به همین خاطر است که وجود او امری ناگزیر و ضروری برای انتقال تمایلات و خواسته‌های هر دو طرف این دعواست.

 

او در حکم نوعی میانجی و واسطه عمل می‌کند که زن از همان ابتدای فیلم مطالباتش را از طریق او به شوهر انتقال می‌دهد. و از میانه‌های فیلم به بعد در حکم واسطه‌ای برای شوهر نیز عمل می‌کند. و در واقع مطالبات و احساسات بیان نشده و سرکوب شده‌ی شوهر از طریق کودک به همسر منتقل می‌شود.

 

گزارش تاکیدی است بر جامعه‌ای نابالغ و ناتوان از دستیابی به بلوغ. این ناتوانی منجر به نوعی دلمردگی، افسردگی و ملال اجتماعی می‌شود. که در سرتاسر دیالوگ‌ها و مکالمات درون محیط کار و البته از آن جذاب‌تر صحنه‌ی ساندویچ فروشی برجسته می‌شود.

 

با پوستری چسبیده بردیوار و توریستی از ایران و مکان‌های گردشگری آن که نام ایران بر آن برجسته است و در پس زمینه‌ی تصویر را دائم به ما یادآوری می‌کند. که آنچه در فیلم می‌بینیم نه صرفا مشاجرات و تنش‌های به ظاهر حل‌ناپذیر یک زوج طبقه متوسطی ایرانیست که ناتوان از برآورده کردن ابتدایی‌ترین نیازهای عاطفی و مادی خویش‌اند.

 

بلکه آنچه می‌بینیم یک وضعیت اجتماعی و کلانتر است که می‌توان آن را به موقعیت تاریخی ایران در همان سال ساخت فیلم یعنی سال هزار و سیصد و پنجاه و پنج پیوند زد.

 

بی همه چیز

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights