نقد
موضوعات داغ

فیلم جنایت بی‌دقت شهرام مکری

فیلم جنایت بی‌‌دقت شهرام مکری

فیلم جنایت بی‌دقت در ادامه رویکرد فرمالیستی شهرام مکری است با این تفاوت که به موضوعی انضمامی در تاریخ معاصر گره می‌خورد: واقعه آتش سوزی سینما رکس آبادان در سال ۵۷.

فیلم جنایت بی‌دقت بوضوح هم به‌ لحاظ سبکی و هم به‌ لحاظ مضمونی و داستانی رویکردی خاص نسبت به تاریخ اتخاذ کرده اینکه: الزاما تاریخ خطی و رو به جلو نیست و در واقع به‌ تعبیر مکری دقیق‌ترین ترسیم هندسی آن برخلاف شکل خطی یا پاره‌خط گون، شکل ادواری و دایره‌ای تاریخ است.

از این جهت واکنش انتقادی به فیلم هم باید دقیق‌‌ و حادتر و منطبق‌ با داده‌ها و چارچوب تاریخی و به یک معنایی دیالکتیک تاریخی باشد.


ازنظر او رخدادها و حوادث تاریخی وقتی رخ می‌دهند ما به‌کل از قید آن رهایی نمی‌یابیم یعنی فاجعه سینما رکس فاجعه‌ای نیست که در ۲۸مرداد ۵۷ رخ داده و ما آن را پشت سر گذاشته‌ایم. این فاجعه و حادثه در کنه تاریخ معاصر ما درونی شده و بهمین دلیل هر از چند گاهی مجددا در فرآیند تاریخی تکرار می‌شود و فاجعه چیزی نیست که ما آن را از سر بگذرانیم و همواره در معرض فجایع مشابه با آن هستیم.

جنایت بی دقت شهرام مکری
جنایت بی دقت شهرام مکری

نکته‌‌ای که فیلم در سطح داستان و نحوه روایت ماجرا و گره‌ زدن حادثه‌ای در سال ۵۷ به‌تاریخ معاصر یعنی سال ۹۸ می‌خواهد آن را تصدیق کند از اینرو الگوی فرمالی که دوربین اتخاذ کرده بخصوص در حرکات دایره‌ای شکل دوربین، بصورت مکرر در فیلم تکرار می‌شود.

اما وقتی که با خود فیلم و اجزا و ساختارش مواجه می‌شویم، فیلم رویکردی کاملا متناقض و متعارض با این فهم به ظاهر تاریخی فیلمساز دارد. چنانکه عنوانش تصدیق می‌کند: «جنایت بی‌دقت» یعنی جنایتی‌ که با بی‌احتیاطی و از روی سهل‌ انگاری رخ داده.

از نظر مکری این فاجعه بیش از آنکه محصول مکانیزم یا فعل و انفعال تاریخی باشد محصول سهل‌ انگاری و بی‌ احتیاطی و مجموعه‌ای از رخدادهای تصادفی است که در شب حادثه در زنجیره‌ای از عوامل نابجا و تصادفی در آن سینما اعمال شده، مانند: عدم وجود دستگیره‌های در یا گذاشتن جعبه‌های نوشابه پشت در خروج،


مجموعه‌ بی‌ احتیاطی‌هایی که فیلم فوکوس و تمرکزش را بر بازنمایی آنها می‌گذارد تا مجموعه‌ای از افکار و اندیشه‌های سیاسی‌ای که منجر به وقوع چنین فاجعه و حادثه وحشتناکی شده‌اند. به عبارتی بجای آنکه ماجرای سینما رکس را محصول قسمی نگرش و طرز تلقی تاریخی و امر سیاسی در سال ۵۷ بداند که از سوی مخالفان رژیم شاه صورت گرفته، آن را محصول مجموعه‌ای از حوادث سهل‌ انگارانه، بی‌احتیاطی‌های فردی و عدم توجه به تعهد حرفه‌ای عوامل درجه سه و چهار سینما مانند بوفه‌دار و دربان سینما مرتبط می‌داند.

مکری تمرکز و فوکوس روایت و اجزای داستانی را بر زنجیره‌ای از حوادث و سهل‌ انگاری‌ها می‌گذارد بجای اتخاذ موضع انتقادی بر این فهم و تحلیل ارتجاعی و رویکرد خشونت آمیز بخشی از انقلابیون معترض که در اعتراضشان به خشونت کور روی آوردند. تفکر ارتجاعی‌ ای که ان زمان در شهرهای متعدد سینماها را در آتش سوزاند و محدود به سینمارکس نبود که باتقلیل ماجرا به شانس و تصادف بتوان حل‌ و فصلش کرد.

در ادامه چنین رویکردیست که مکری راه‌ حلی پست‌ مدرن به سبک فیلم‌های تارانتینو ارائه می‌دهد، منظری که در آن «سینما» قادر است فاجعه یا رخداد تاریخی را رستگار کند. مانند رویکرد تارانتینو در «حرام‌زاده‌های لعنتی» که مخالفین موفق می‌شوند هیتلر را بکشند و جنگ را در۱۹۴۲ به پایان برسانند.

یا در «روز روزگاری در هالیوود» افراد منسن که به خانه شارون تیت حمله می‌کنند، توسط همسایه‌های مجاور کشته می‌شوند و شارون تیت برخلاف رخداد تاریخی توسط چارلز منسن کشته نمی‌شود. در این رویکرد پست مدرن چیزی بنام فیکشن یا فانتزی قادر است تاریخ را از نو رستگار کند. مکری با همین فهم دو زمان فیلم یعنی سال ۹۸ و ۵۷ به میانجی عنصر سینما از فاجعه می‌رهاند.

تحریف تاریخ و تقلیل ارتجاع به شانس و تصادف در جنایت بی دقت

 

نکته عجیب جاییست که برخلاف فیلمهای تارانتینو که درآن قربانیان رستگار می‌شوند،در نگاه مکری فرد مهاجم رستگار می‌شود.

او‌ست که واجد فردیت می‌شود و زاویه دید اخلاقی مشخصی پیدا می‌کند و در پلانی باشکوه شاهدیم که دوربین عقب مینشیند و در چشم‌ اندازی که سینمایی آتش‌ نگرفته، موشکی در آسمان، موجودی تخیلی به کنار تکبعلی‌زاه می‌رود تا به‌ میانجی معجزه سینما رستگار شود. فیلم ذره‌ای قادر نیست، رستگاری و معجزه سینما را معطوف به ۶۰۰ قربانی جنایت بکند که رنج واقعی را با پوست و خون خود تحمل کردند.


همچنین درسطحی دیگر قادر نیست با ارجاعات کم و بیش سطحی‌ که به سیاست دارد، مانند: بن‌بست ۲۲ بهمن -انقلاب را به بن‌بستی تاریخی و اجتماعی تشبیه میکند- واجد منظری انتقادی شود. از سویی دیگر رویکرد فیلم و مکری نسبت به سیاست و تاریخ با رویکرد کتاب «سینما جهنم» کریم نیکونظر منطبق است.

کریم نیکونظر هم در بازنمایی‌ تاریخی‌اش مشابه فیلم عامل آتش‌ سوزی را شخصیت‌ پردازی می‌کند در مقابل هیچکدام از قربانیان واجد فردیت نمی‌شوند و درنهایت مشابه فیلم رویکردی سطحی و تحریفی به تاریخ دارد با تبدیل واقعیت به فیکشن نه‌تنها تفکرات ارتجاعی تکبعلی‌زاده و همفکرانش را تطهیر می‌کند بلکه اساسا زنده‌ سوزی ۶۰۰ انسان را به شانس و تصادف تقلیل می‌دهد.

جشنواره چهلم فیلم فجر

 

فیلم گزارش

امتیاز کاربران: 5 ( 1 رای)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights