کلبی مشربی زمانهی ما
هنگامی که بحرانها و تناقضهای ایدئولوژیک به مرحلهی حاد و رفع ناشدنی میرسد رابطهی مردم با ایدئولوژیِ غالب وارد فاز تازهای میشود. موقعیتی که افراد برای هضم غیرعقلانی شدن تام و تمام وضعیت، به نوعی مواجههی کلبی مشربانه با آن روی میآورند.
وقتی امکان برای اصلاح و به روز شدن ایدئولوژی هم وجود ندارد و از سوی دیگر ارادهی جمعی نیز برای تغییر و دگرگونی دیده نمیشود تنها راه حل اجتماعی برای انبوهی از مشکلات، ناکارآمدیها، گزافهگوییهای اخلاقی- فرهنگی و گزارههای غیرعقلانی پناه بردن به عرصهی امن و تسکین بخش کلبی مشربی است.
بسیاری به خطا این واکنش را حاصل پس زمینهی فرهنگی و تاریخی ایرانیان میدانند با ارجاع به همان فیگور رِِند در تاریخ ادبیات میکوشند نشان دهند تا این کلبی مشربی چیزی نیست جز ترجمان امروزی همان شخصیت رِند مشهورِ شعر کلاسیک فارسی و به تعبیری این واکنش را خاص فرهنگ ایرانی میدانند.

اما نگاهی به تاریخ، رجوع به دههی ۱۹۸۰ در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق نشان میدهد که این واکنشی طبیعی و مشترک به بحران سراسری ایدئولوژی در تمامی جوامع ایدئولوژیک است.
در آن دهه نیز فضاهای شهری در این کشورها پوشیده از پوسترها و تبلیغات ایدئولوژیک و تاکیدبر گزارهها، کامیابیها و موفقیتهایی بود که در واقعیت زندگی روزمره نشانی از آن نبود. واکنش اجتماعی هم پناه بردن به رویکرد کلبی مشربانه و ساختن لطیفهها، طنزها و جوکهایی در به چالش کشیدن ایدئولوژی بود. اگر امکانی برای تغییر وضعیت وجود ندارد، حداقل میتوان آن را دست انداخت و به سخره گرفت.

با وجود فقدان شبکههای مجازی در آن روزگار اما سرعتِ فراگیر و سراسری شدن این لطیفهها و ریشخندهای سیاسیِ حیرتانگیز موجب تعجب دستگاهها و تشکیلات امنیتی دوران کمونیسم بود، به نحوی که طبق معمول آنها ریشهی این مطایبهها را به آنسوی مرزها و کشورهای سرمایهداری وصل میدانستند.
وقتی کاذب وجعلی بودن این شعارها و وعدهها برای تکتک افراد جامعه مسلم بود برخورد کلبی مشربانه، روشی برای از کار انداختن ارزشهای در پسِ این شعارها به حساب میآمد. ایدئولوژی ماهیت واعتباری مشابه اسکناس دارد. همچون اسکناس خود گزارهی ایدئولوژیک هیچ ارزش جوهری ندارد. ارزش آن به واسطهی اعتباری است که به شکل قراردادی به آن اعطا شده است.

به قول مارکس پول تنها تکهای کاغذ است ارزش آن به واسطهی توافق همگانی بر سر هم عرضی عام آن با طلاست. اما همهی مردم با پول چنان رفتار میکنند که گویی اسکناس مستقیما واجد ارزش و کیفیت جادویی است. گویی به ذات ارزشمند است. این توهمی ضروری برای حفظ سرمایه است. سرمایهی ایدئولوژی نیز از مکانیزمی مشابه پیروی میکند وعجیب نیست که همواره میان ارزشزدایی ایدئولوژیهای ملی و محلی و ارزش زدایی از پول ملی رابطهی مستقیم وجود دارد.
در موقعیت کنونی ما نیز چنین رابطهای حاکم است وعجیب نیست که ابزار جمعی و اشتراکی مردم برای مواجهه با چنین وضعیتی پناه بردن به لطیفه سازی و شوخی با گزارههای ایدئولوژیک باشد. با وجود خلاقیتهای کلامی موجود در این رویکرد کلبی مشربانه اما در نهایت به لحاظ کنش سیاسی ما با واکنشی منفعلانه سروکار داریم.
تضعیف نمود ظاهری منسجم ایدئولوژی البته که لازم است، اما کافی نیست. تجربهی تاریخی سقوط کمونیسم نشان داد که اتکای صرف به این روش گرچه کم خطر و کم هزینه است اما میتواند بلافاصله به ایجاد هزینههای گزاف بیانجامد. دقیقا در همین وضعیت انفعالی بدون کنش است که خطر شکلگیری پوپولیسم و یا نظامهای وابسته نهفته است. فضای پرآشوب روسیه در دههی ۱۹۹۰ فضای از هم گسیخته بسیاری از کشورهای اروپای شرقی در آن دورهی پس از سقوط کمونیسم وتبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به تسویه حساب گروههای شبه مافیایی محصول انفعال سیاسی یک دهه قبلتر روسها بود.
بنابراین باید توجه داشت که این کلبی مشربی افراطی گرچه ممکن است در زمان خود کم هزینه باشد اما قطعا هزینههای آن را خیلی زود در فضای خلا قدرت باید پرداخت. وضعیت سیاسی اجتماعی ایران امروز به غایت کلبی مشربانه است. در این وضعیت هیچگونه اعتقاد و باوری به دگرگونی واصلاح وضعیت وجود ندارد وهرگونه تلاش و ژست رهایی بخش به سرعت با واکنش منفی و گاه تمسخرآمیز مواجه میشود تنها ژست باورپذیر و برنده تخریب و تمسخر جریانها و شخصیتها و بیاعتبار کردن گفتمانهای سیاسیست.