وقتی دن کیشوت چپ میکند
نگاهی به مواضع چپ فرنگی ( علی علیزاده و امید مهرگان )
وقتی دن کیشوت چپ میکند – آنچه در هفتههای اخیر توسط بخشی از جریان چپ خارجنشین دربارهی جنبش اعتراضی جوانان و نوجوانان نوشته و طرحشده است از جهات متعدد قابل بررسی است.
برنامهی کمابیش روزانهی «جدال» میکوشد با نشاندار کردن این اعتراضات از طریق تعبیر اصطلاح جنگ هیبریدی، بهکل آن را نادیده بگیرد و جوانان و نوجوانان کف خیابان را در راستای همان گفتار رسانههای رسمی بهعنوان اهرمهای فریبخورده دشمن معرفی کند، تو گویی ایران امروز کشوری بیمسئله و فاقد بحران است و عدّهای جوان و نوجوان از سر بیکاری یا هیجان جویی خود را وارد مهلکه اعتراضات کردهاند.
این دیدگاه چشم بر تمامی ناکارآمدیها بحرانها و مطالبات انباشته در چند دههی اخیر میبندد و در جایگاه یک برنامهی راستگرای تام و تمام هرگونه اعتراض به مظاهر و نمادهای ایدئولوژی را مساوی با اغتشاش میداند؛ اما ناگهان با چرخشی مضحک ناشی از کمهوشی، در مواجهه باسیاست خارجی و غرب گفتار چپگرا و ضداستعماری را پی میگیرد.
معلوم نیست که اگر مداخلهی امریکا و قدرتهای غربی در کشورهای دیگر مذموم است (با اتکا به گفتار چپ) چرا از مداخله ایران در کشورهای دیگر دفاع میشود (با اتکا به گفتار قدرتطلبانه راست). همین تناقض ساده کافی ست تا دریابیم اهداف جدال و سازندهاش در تبدیلشدن به بلندگوی یک جناح، با توجه به هوش و دانستههای او، بیش از آن که محصول اعتقادات و باورهای سیاسیاش باشد حاصل انگیزههای دیگر است که تشخیص آن در تخصص این نوشتار نیست.


اما جدا از برنامهی جدال و رویکرد پروپاگاندایش، میتوان به مقالهی امید مهرگان در واکنش به حوادث چهل و اندی روز گذشته هم اشاره کرد.
مهرگان که همواره از منظر نویسنده چپگرای خود را مدافع سیاستِ حقیقت و پیوند آن با مشارکت عمومی مردم میدانست و بهعبارتدیگر سیاست برای او در پیوند با قدرت مردم معنا مییافت و دراینباره دهها مقاله نوشته و ترجمه کرده بود، ناگهان بهعنوان فارغالتحصیل دانشگاه جانز هاپکینز سیاست را از منظر یک راستگرای معتقد به تئوری توطئه و هیچانگاری مردم در عرصهی سیاست ارزیابی میکند.
او با وسواس و دقت شرلوک هلمز وارش در انگیزهها، اهداف، نیات حامد اسماعیلیون و پشت صحنهی تظاهرات برلین جستجو میکند تا در مقالهای طویل و حوصله سر بر در ظاهر اعلام کند که قرار است بار دیگر سر مردم در بزنگاه دگرگونی کلاه رود اما در باطن نشان دهد که مردم چیزی نیستند جز محلل تغییر رژیم در ایران، از یک حکومت اسلامی به نظامی ساخته و پرداختهی اسرائیل و شرکا.
وسواس مهرگان ظاهراً خیرخواهانه است و مشفقانه و با آمار و نمودار و حسابگری میخواهد نشان دهد که قرار است بار دیگر سرمان کلاه رود، اما در پس این نگاه خیرخواهانه، همان بیاعتمادی تاریخی ایرانیان به سیاست نهفته است. همان گفتار همیشگی که سیاست را بیپدرومادر میداند و بدین ترتیب هر دگرگونی و تلاشی برای آن را عبث و خیالپردازی جوانان خام و بیتجربه میپندارد.
معلوم نیست که مهرگان با چه اصراری رخدادهای درون ایران را به حامد اسماعیلیون پیوند میزند. با فرض درست بودن تمامی تحقیقات کارآگاهی او، بر اساس کدام شواهد اعتراضات درون ایران را معادل حامد اسماعیلیون میداند. در کجای این اعتراضات یکبار اسماعیلیون خطاب قرارگرفته است.
این نوجوانان و جوانانی که طغیانشان علیه تمامی مراجع اقتدار و استبداد رای است و ازاینرو برایشان تفاوتی نمیکند که این مرجع اقتدار شاه باشد یا شیخ، روزنامهنگار پرمدعا باشد یا روشنفکر برج عاج نشین مشغول صدور فتوای لنگش کن و تمام حرفشان این است که حق تماماً در اختیار هیچکس نیست، چرا باید تمام مطالبات خود را دودستی تقدیم کسی کند که حتی در میانشان حاضر نیست.
این نوع پیوند زدن عرصهی خیابان با مراکز مشکوک قدرت و پول برای کسی که در تمام حیات فکریاش ستایندهی خیابان بود عجیب و باورنکردنی است.
اما رقتانگیزترین بخش نوشتار مهرگان تحقیر مطالبات مردم است از طریق بیان آرزوهای آنها برای خرید اقساطی ماشین بنز و یا خرید محصولات مایکروسافت. درمورد قلم اول، مهرگان دیرزمانی نیست که از ایران رفته و حتماً یادش است که محکوم بودن ایرانیان به خرید خودروهای داخلی که در واقع ارابههای مرگند، سالانه بالغبر ۲۰ هزار کشته در جادههای ایران برجای میگذارد. چرا نباید همچون مردمان دیگر ایرانیان اختیار استفاده از خودروهای امن و باکیفیت و استاندارد را داشته باشند و چرا باید این میل را تحقیر کرد؟
در خصوص قلم دوم؛ البته شاید مهرگان نداند که در همین دوران قرنطینهی حاصل از کرونا نوجوانان ایرانی زیادی صرفاً بهخاطر عدم توانایی در خرید گوشیهای هوشمند که تهیۀ آن در همهجای دنیا از سادهترین امور است، خودکشی کردند. پدرانی که شرمنده از ناتوانیشان برای خرید تبلتهای چندمیلیونی تن به خودکشی دادند.
در مطالبه و میل این نوجوانان به مایکروسافت چه نکتهی تحقیرآمیزی وجود دارد که مهرگان مطالبات جنبش را درنهایت به آنها گره میزند. بگذریم که با استناد به شعارها و ایدههای اصلی این جنبش اهداف و نتایجی بزرگتر و کلانتر مدنظر است. هوای آلودهای که عمدتاً محصول خودروها، اتوبوسها و موتورسیکلتهای بیکیفیت است، تصادفات بیشمار به گواه خود نهادهای رسمی محصول خودروهای ناایمن و غیراستاندارد است و سرجمع تلفات آنها در سال گذشته بالای ۵۰ هزار نفر است، چرا نباید جزو مطالبات مردم باشد و چرا باید به بهانهای برای تحقیر مردم تبدیل شود؟
چپ ایرانی ساکن غرب به شکلی متناقض هویت خود را از طریق ضدیت با آمریکا و غرب تعریف میکند آنچنانکه و دیگر عارش میآید به مسائل کماهمیت و حقیر ما ایرانیان محکومبه زیست در این وضعیت فکر کند و درنهایت رسالت خود را آگاهکردن ما فریبخوردگان همیشگی جهانسومی میبیند.