مداخله
موضوعات داغ

از می ۶۸ تا مهر ۱۴۰۱

از می ۶۸ تا مهر ۱۴۰۱

آنچه درسه هفتهٔ گذشته درعرصهٔ خیابان و دانشگاه‌ و دربسیاری از شهرهای ایران رخ داد را می‌توان به‌لحاظ تاریخی قرینه‌ای از جنبش می سال ۱۹۶۸ در فرانسه دانست.

جنبشی که مشخصاً توسط جوانان و دانشجویان هدایت و رهبری می‌شد بدون وجود یک رهبر مشخص یا کاریزماتیک که به تعبیری نمایندهٔ همان فادر فیگور یا شمایل پدرانه‌ای باشد که کل جنبش می ۶۸ در حال نابودکردن و ویران کردن آن تصویر بود.

همین ویژگی را می‌توان برای جنبش نوجوانان و جوانان کف خیابان در تهران و شهرهای بزرگ و حتی دانشگاه‌ها قائل شد. یعنی ویژگی ضدیت با شمایل پدرانه و پدرسالارانه در هر هیئت و لباسی. چه شاه چه شیخ و چه دیگر فیگورهای روشنفکرانه و رسانه‌ای که هرکدام به شیوه‌ای مختلف سعی می‌کنند تا جنبش را نزدیک به ایده‌های خود پندارند.

از این منظر قرینه‌سازی بین جنبش مهر ۱۴۰۱ در ایران و می ۱۹۶۸ در فرانسه چندان بیراه نیست و همانند می ۶۸ مخالفان جنبش مهر ۱۴۰۱ در ایران نیز می‌کوشند تا تظاهرات و اعتراضات ریشه‌دار نوجوانان و جوانان را به مسائل جنسی و جنسیتی مربوط کنند.

به‌نحوی‌که در گزارش خبرگزاری فارس اعلام شد ۹۵ درصد از دستگیر شدگان در تظاهرات دوست پسر و دوست دختر هستند و البته رسانه‌های مخالف با این جنبش هرکدام از طریق بیان و ادبیات خود کوشیدند تا نشان دهند مسئله اصلی در این جنبش مسئله هیجانات جنسی و جوانانه است که البته فارغ از انگیزه‌ و نیتی که در پشت این بیانات و تهدیدها وجود دارد می‌توان رگه‌هایی از حقیقت را در بیان این خبرگزاری‌ها مشاهده کرد.

نکته دیگر که مسئله مهر ۱۴۰۱ را به می ۱۹۶۸ مرتبط می‌کند مسئله‌ٔ رهایی جنسی یا سکس لیبریشن است که در دهه ۱۹۶۰ بخصوص در نوشته‌های هربرت مارکوزه فیلسوف مکتب فرانکفورت صورت‌بندی شد، فیلسوفی که او را به‌نوعی پدر معنوی جنبش می ۶۸ می‌دانند و کسی است که برای اولین‌بار رابطه‌ای تنگاتنگ بین اروس و انقلاب را نظریه‌پردازی کرد. همین نکته را می‌توان در خیابان‌های تهران هم مشاهده کرد.

یعنی رابطهٔ بین اروس و اعتراض. رابطهٔ میان بدن‌ها، و اعتراض به انقیاد و سلطه و کنترل بدن‌ها توسط اقتدار ایدئولوژیک و دولتی، نکته‌ٔ اصلی و بارز در فضای خیابانی و دانشگاهی سال ۱۴۰۱ در تهران است.

از می ۶۸ تا مهر ۱۴۰۱

آنچه مشخصاً در این جنبش بر آن تأکید می‌شود؛ یعنی همان شعار معروف زن زندگی آزادی تجسمی از همین مسئلهٔ اروس یا مطالباتی است که به‌نحوی ارتباطی تنگاتنگ با جوهرهٔ زندگی و عشق دارد. نسلی بیزار از مرگ‌باوری و مرگ آگاهی که فضای فکری، فضای رسانه‌ای و فضای ایدئولوژیک ایران در چهار دهه گذشته را اشغال کرده است. نسلی که از طریق فضای مجازی با جهان امروز با زندگی‌های مدرن و سبک‌های مختلف زندگی آشنا است و می‌کوشد تا این فقدان را از طریق بیانات مطالبات خویش در کف خیابان محقق سازد.

نکته‌ٔ بعدی مسئله‌ٔ بدن‌هایی است که در این جنبش به شکلی آزادانه و رها با برداشتن روسری یا حجاب به منصهٔ ظهور می‌رسد. آنچه به مهم‌ترین سمبل و نماد این جنبش بدل شده است.

جنبش مهر ۱۴۰۱ اولین جنبشی در ایران است که در آن بدن جایگزین ذهن می‌شود. در آن تقسیم‌بندی یا ثنویت مشهور دکارتی ذهن و بدن که هرگونه تحول، هرگونه دگرگونی و هرگونه پیشرفت و توسعه‌ا‌ی مرتبط باقدرت ذهن و تفکر و اندیشیدن برشمرده می‌شد یا به‌عبارت‌دیگر ساخته‌شدن سوژه یا فاعل شناسا، فاعل واجد عاملیت سیاسی مرتبط با اندیشیدن شمرده می‌شد، این دوگانه در جنبش کف خیابان و دانشجویی در سال ۱۴۰۱ کاملاً زیر سؤال می‌رود.

آنچه در این جنبش به منصهٔ ظهور می‌رسد و نخستین ویژگی و خصیصه نمای آن است مسئلهٔ بدن‌هاست و به همین دلیل این جنبش مشخصاً ازسوی زنان هدایت می‌شود و آنها خصیصه‌نمای این جنبش‌اند. چرا که بیش از مردان بدنشان در انقیاد ایدئولوژی و دستگاه تولید قدرت بوده است و به‌همین خاطر می‌توان این جنبش را جنبش بدن‌ها در کف خیابان نامید که جنبشی منحصربه‌فرد در تاریخ معاصر محسوب می‌شود. یعنی جنبشی که از مرز ثنویت ذهن و بدن گذر کرده، ثنویتی که به مفهوم رایج عصر روشنگری اولویت را به ذهن یا همان سوژه یا فاعل اندیشنده می‌داد و به همین تعبیر انقلاب‌ها را استوار بر آرمان‌ها و ایدئولوژی‌های ذهنی می‌ساخت.

اما در این جنبش خبری از آرمان‌ها و ایدئولوژی‌های پررنگ و مشخص نیست؛ بلکه آن چیزی که به منصهٔ ظهور می‌رسد رها شدن اروس برای نخستین‌بار پس از ۴۳ سال در کف خیابان‌های تهران است و به همین دلیل باز از این منظر می‌توان جنبش ۱۴۰۱ را واجد شباهت‌هایی با جنبش دانشجویی می ۱۹۶۸ دانست.

و اگر بپذیریم که باوجود به بن‌بست رسیدن بسیاری از مطالبات سیاسی سوپر رادیکال در سال ۱۹۶۸ اما پیامدها و تبعات جنبش می ۶۸، نسل جوان و دانشجو را صاحب صدا کرد و به آنان هویت و فاعلیتی برگشت‌ناپذیر بخشید و مهم‌تر از همه مسئلهٔ رهایی جنسی را که ازسوی نسل‌های قبل همواره با تحقیر و سرکوب مواجه می‌شد به مسئلهٔ آزاد و رها در اروپا و سپس امریکا تبدیل کرد – به‌نحوی‌که پس از آن جنبش‌های فمینیستی، جنبش‌های برابرخواهی و حقوق سیاهان به‌سرعت به بار نشست – می‌توان مطمئن بود که ما با هم‌چین گشایشی پس از جنبش سال ۱۴۰۱ در ایران هم مواجه خواهیم شد.

به‌احتمال‌قریب‌به‌یقین بسیاری از مطالبات رادیکال این جنبش به بار نخواهد نشست؛ اما یکی از بنیادی‌ترین مطالبات آن که به‌خصوص توسط زنان در چهار دههٔ گذشته به‌تدریج و به اشکال گوناگون بیان شده بود؛ یعنی رهایی بدن از انقیاد ایدئولوژی مردسالار به بار خواهد نشست.

و این دستاورد بسیار مهمّی است که در جنبش ۱۴۰۱ احتمالاً می‌تواند بر اساس آن رسیدن به ظرفیت‌ها و مطالبات دیگر نیز بیندیشد. یعنی همان مطالبه‌ٔ اروس یا رهایی جنسی یا همان نکته‌ای که مارکوزه در نوشته‌های ۱۹۶۰ خود بر آن تأکید کرده بود؛ یعنی بشارت نسل جوانی که خود را از تمامی قیدوبندها و ارزش‌های اخلاقی و منقاد کننده نسل قبل رها می‌سازد و در پرتو این رهایی می‌تواند به دستاوردهای سیاسی و اجتماعی گسترده‌تری دست یابد.

این نکته‌ای است که به‌وضوح در کف خیابان در میان جوانان و نوجوانان دلیر و باشهامت و بی‌باکی که از هیچ‌چیز نمی‌ترسند و بدنشان تنها دارایی و سلاحشان است می‌توان مشاهده کرد. جوانانی که به هیچ آرمان یا ایدئولوژی ذهنی و به‌تعبیری ایسم‌های مکاتب فکری باور ندارند یا حتی آشنایی ندارند و به هیچ‌کدام از جریان‌های سیاسی دلبستگی خاصی ندارند و به‌همین دلیل هیچ‌کدام از آنها را نمی‌توان بر بستر جریان‌های سیاسی موجود در ایران معاصر از سلطنت‌طلب و مشروطه‌خواه گرفته تا اصلاح‌طلب و جمهوری‌خواه تقلیل داد.

آنچه در این جنبش نقطه‌ی مشترک همه‌ی شرکت کنندگان و معترضان، با همه تفاوت‌های طبقاتی، قومیتی و…شان است. پویش و آگاهی بدن‌ها یا جنبش بدن‌ها و مبارزهٔ بدن‌ها برای رهایی و آزادی از انقیاد ایدئولوژیک است.

کلبی مشربی زمانه‌‌ی ما

کارمندان ایدئولوژی

امتیاز کاربران: 4.7 ( 2 رای)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights