ملاحظاتی دربارهی سلبریتی زدگیهای اخیر
ماجرای هفتهی گذشته پرویز پرستویی که با حواشی فراوانی به خصوص در رسانهها و فضای مجازی همراه شد و طبق معمول غالب رخدادها و وقایع سیاسی و اجتماعی به نوعی دو قطبی در فضای اجتماعی ایران دامن زد و البته به دنبال آن حمایت رضا کیانیان از او با ادبیات عجیب و سرشار از مغالطه و حواشیای که در چند روز گذشته پیرامون چند کمدین و یک برنامهی پلتفرم اینترنتی ایجاد شده به سوالات و مسایل تاریخی عمدهای دامن زد.

مشخصا پیرامون مسالهی پرستویی گفتار غالب در فضای مخالفان پیرامون این گفتمان میچرخید که بعد از حوادث آبان ۹۸ و به یک معنا توهم زدایی از گفتمان و دیسکورس اصلاح طلبی، جامعهی ایران نسبت به همهی مظاهری که تداعیکنندهی گفتمان اصلاحطلبانه هستند و از جمله بسیاری از هنرمندان و بازیگران و کارگردانانی که در بزنگاههای انتخابات عمدتا از کاندیداهای اصلاح طلب حمایت میکردند با نوعی بدبینی مواجه شده است.
در واقع اتفاقی که در شهر لس آنجلس افتاد و حمله شفاهی برخی از مخالفان به پرویز پرستویی و دیگر شرکت کنندگان در سالن سینما به نوعی محصول فضای سیاسی بعد از آبان ۹۸ و به طور کلی حوادث سال ۹۸ قلمداد شد.

در حالی که نگاهی به فرایند و روند حضور سینماگران ایرانی به خصوص در آمریکا که بیش از سایر کشورهای دنیا مهاجرین سیاسی ایرانی در آنجا حضور دارند نشان میدهد که این ماجرا به دههها قبلترو حتی ریشههای آن به دهه ۷۰ بر میگردد.
نمونهی شاخص و معروف آن مخالفت پرویز صیاد به نمایش فیلمی از عباس کیارستمی بود که با گرفتن پلاکاردی در دست عباس کیارستمی را هنگام نمایش فیلمش در امریکا نمایندهی جمهوری اسلامی و گفتمان حاکم بر ان میدانست و البته واکنش رندانهای کیارستمی که از پرویز صیاد میخواست تا پلاکارد را به او دهد تا او خودش نگه دارد و او را دعوت میکرد تا به سالن سینما رود و فیلم را ببیند و براین مبنا میزان صحت و سقم گفتارش را ارزیابی کند.

نمونههای دیگری هم در دههی ۷۰ و ۸۰ رخ داده است که البته مشهورترین و پر سروصداترین آن کنفرانس برلین در سال ۷۸ بود که با واکنش صریح و رادیکال و افراطی بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در سالن برگزاری همایش روبرو شد و بسیاری از کسانی که از ایران رفته بودند فارغ از میزان نزدیکی و قرابت و دوریشان با نهادها و جریانهای حاکم بر جمهوری اسلامی همه به یک ترتیب رانده شدند و با مخالفت وواکنشهای شدید انواع و اقسام گروههای سیاسی حاضر در سالن مواجه شدند.
به همین دلیل اطلاق رخدادی مشابه با پرستویی یا واکنشهای دیگری که در یکی دوسال سال اخیر پیرامون بسیاری از هنرمندان و مشخصا از همه معروفتر اصغر فرهادی رخ داده است بیش از آنکه حاصل تغییر فضای سیاسی ایران به خصوص آنگونه تحلیلگران میگویند پس از فضای حوادث ۹۸ باشد بیشتر به مسالهی بازنمایی و تاثیر گستردهی رسانهها و شبکههای اجتماعی در جریان سازی و تاثیر بر افکار عمومی بازمیگردد.
یعنی آن چیزی که رخداد بسیار پر سر و صدا و تا حدودی کنش بسیار تحریک کننده و رادیکال کنفرانس برلین را از حضور پنج شش مخالف در جلوی سالن نمایش فیلم هزار و یک روز متمایز میکند، نه تاثیر بیشتر رخداد دوم یا تغییر گفتمان سیاسی در ایران بلکه نحوهی بازنمایی و نمود آن در رسانهها و فضای اجتماعی است.
به یک معنا باید پذیرفت که افکارعمومی ایران و بخصوص دستگاهها و آپاراتوس بازنمایی کنندهی فضای کلی ایران بیش از اینکه محصول واقعیت و شبکهی بین الاذهانی باشد که خود دخیل در ایجاد این واقعیت است حاصل بازنمایی تصاویری است که از این واقعیت در شبکههای اجتماعی و به خصوص رسانههای اپوزیسیون فارسی زبان در خارج صورت میگیرد.
به نحوی که آن چیزی که واقعیت را در فضای کنونی ایران بر میسازد با همهی بحرانها مشکلات و معضلات و مصائبی که واقعیت انضمامی در ایران درگیر آن است بیش از آنکه محصول ساز و کار و مکانیزم واقعیت باشد، محصول بازنمایی واقعیت در شبکههای اجتماعی و رسانههای آن طرف است.
و این البته فقط محدود به ایران نیست و محصول تغییر گفتمان و تغییر فضایی است که در بیست سالهی اخیر و محصول فضای سایبر است. به نحوی ما با فضایی در سراسر جهان روبرو هستیم که این فضا بیش از اینکه محصول شبکه بین الاذهانی و رابطهی موثر آن با فضای اجتماعی و سیاسی و واقعیت جاری بر پهنه اجتماعی باشد محصول نحوهی بازنمایی روزمرهی آن در شبکههای اجتماعی و رسانههای قدرتمند در سراسر جهان است.
و البته در مورد ایران این مساله به مراتب حادتر میشود چرا که رسانههای رسمی به خصوص در دو دههی گذشته روز به روز ناکارآمدتر و الکنتر شدهاند و به نحوی در جنگ بازنماییها قدرت را و بازی را تماما به حریف واگذار کردهاند.
و آنچه باعث میشود فضای اجتماعی و سیاسی ایران در بیرون از مرزهای ایران ساخته شود یا به عبارتی دیگر افکار عمومی بیش از اینکه محصول سازندگان خود همین افکار و روابط عمومی در داخل کشور باشد محصول مداخلات و نفوذ نیروهای رسانهای در خارج کشور است تا حدود زیادی به قدرت اندک و ضعف گستردهی رسانهها در ایران باز میگردد که ناتوان از بازنمایی وضعیتاند.
به همین دلیل پدیدههای کوچک مثل اعتراض پنج شش نفر در جلوی سالن سینمای اکران نمایش فیلم پرستویی را به یک رخداد بزرگ و حاد و بحرانی تبدیل میکند. بگذریم که نمیشود از واکنش منفعت طلبانه و ریاکارانه و مزورانه سلبریتیهای وطنی از جمله پرویز پرستویی و دفاعیهی مغالطهآمیز رضا کیانیان گذشت.
اما کیست که نداند فرهنگ سلبریتی استوار بر نوعی ریاکاری و تزویر عمومی است. یعنی منطبق کردن تصویر عمومی سلبریتی با مطالبات و نیازهای اجتماعی از یک سو و البته منطق سرمایه از سوی دیگر که او باید در میانهی این دو لبهی قیچی تصویری متطنطن و پذیرفتنی از خود بسازد.
نمونهی بینالمللی آن تصویر جانی دپ است در سالهای اخیر که محصول نوعی رابطهی پر مساله در زندگی خانوادگی از یکسو، نگرانی او برای حفظ تصویر عمومی از سوی دیگر و البته قدرت و نفوذ کمپانیهای هالیوودی در برکشیدن جایگاه اوست.
از آنجا که قدرت سرمایه در ایران تماما دراختیار حاکمیت است پس مسالهی سرمایه در ایران را در دولبهی این قیچی میتوان به مسالهی حکومت تقلیل داد. به عبارت دیگر نام عام سرمایه در جامعهی کنونی ایران همان حکومت یا ابزارهای حاکمیت در انواع و اقسام شئونات اجتماعی و زیستی مردم است.

به همین دلیل پرویز پرستویی نیز به سیاق غالب سلبریتیهای دیگر در سرتاسر جهان باید بین تصویر واقعی خود از یک سو و دو لبهی ان قیچی: یعنی همان تصویر عمومی که مردم از او در نظر دارند و تصویری که قدرت سرمایه یا در جامعهی ایران همان حاکمیت در نظر دارد از او بسازد خود را تنظیم کند.
این بحرانیست که در واقع محصول تبدیل شدن سرمایه به دولت و حاکمیت در ایران است و از این رو باید منشا ماجرا را نه صرفا در تغییر فضای سیاسی و اجتماعی ایران یا یکجور سرخوردگی اجتماعی از جریانهای اصلاحطلب یا بیاعتنایی نسبی جامعه به گفتمانهای روشنفکرانه و جدی و نخبهگرایانه بلکه باید در مکانیزم رابطهی بین اثر هنری، هنرمند مردم و البته حاکمیت از سوی دیگر بازگرداند.
و این رابطه از آنجا که قرار است توسط رسانهها و شبکههایی به تصویر کشیده میشود که افسار آن ندرتا در دست حاکمیت یا سرمایه در داخل است به این تضادها و تعارضها دامن میزند که باید شاهد ظهور و نمود نمونههای دیگری از آن در فضای عمومی ایران بود.