مادران موازی پدرو آلمودوار
مادران موازی آخرین فیلم پدرو آلمودوار واجد کمابیش همان دست مایه ها و مضامین فیلمهای دو دههی اخیر اوست. پیوند زدن تاریخ معاصر اسپانیا با گذشته زخم خورده یا همان فاشیسم دوران فرانکو که با سرکوب تمامی مخالفان و دگراندیشان اسپانیایی در دهه ۱۹۳۰ همراه بود.
از این منظر داستان مادران موازی همزمان با دو خرده پیرنگ متفاوت را دنبال میکند. نخست پیدا کردن اجساد و گور دسته جمعی که محصول قربانیان فالانژیستهای اسپانیایی یا فاشیستهای اسپانیایی دوران فرانکو است. دوم رابطه دو زن که ناخواسته کودکانشان موقع وضع حمل جابجا و اشتباه شدهاند.

پیبردن یک داستان ملودراماتیک که در بستر یک زمینه تاریخ سیاسی که اجزو ویژگیها و خصایل قدرتمند سینمای پدرو آلمودوار است و پیش از آن میتوان این موضوع را در فیلمهای دیگری همچون همه چیز درباره مادرم و یا فیلم با او حرف بزن را نیز که از نقاط اوج فیلمسازی اوست دیده بودیم.

اما در اینجا بار دیگر ارجاع فضای زنانه به نوعی فاشیسم اسپانیایی که ازطریق تقابل بین فضای مادرانگی و زنانگی و اقلیتها و دگرباشان جنسی که همواره در فضای مثبت و بلوک مثبت جهان توزیع قدرت در فیلمهای آلمودوار قرار میگیرند از یکسو و جهان مردانه، پدرانه و سرکوبگرایانهای که یادآور فاشیسم و شمایل زنرال فرانکو است از سوی دیگر نیز به چشم میخورد.
غیبت پدر یا حضور بیمعنا و کماثر او که همواره در فیلمهایش به نوعی گواهی میدهد بر شخصیت فرانکو که تاریخ اسپانیا را دو شقه کرده و از بین برده است در داستان مادران موازی نیز حضور دارد. یکی از مادران فرزندش محصول یک رابطه نامشروع با مردی است که به او تجاوز کرده است و از سوی دیگر پدرش که باید حامی و مراقب او باشد نیز در این فرآیند غایب است.

مادر دیگر نیز فرزند خود را بدون کمک پدر یعنی کسی که درواقع بانی این وضع حمل بوده است به دنیا میآورد و بزرگ میکند. از این رو همچون غالب فیلمهای آلمودورا نقش پدر و مردانگی نقش حاشیهای در فیلم مادران موازی است تا بار دیگر بر سویهی فاشیستی و سرکوبگرایانه پدرانگی و مردانگی در سینمای آلمودوار تاکید شود.
در فیلمهای آلمودوار پدر یا عنصری غایب است که فقط صدایش را میشنویم همچون پدر دختر جوان در فیلم که در گراناداست و حاضر به کمک به او نیست. یا در حکم موجودی بیمار و ناتوان و سترون است که قابلیت کمک کردن را ندارد و یا حتی اگر حاضر است حضورش درواقع کمک چندانی به زنانگی و بلوغ نیست همچون شخصیت باستان شناس و حفار در فیلم که از همان ابتدا با نوعی بیحوصلگی و کم تحملی به همسر خویش یا فرزند او مینگرد و برخوردی از روی ناتوانی و سترونی با او دارد.

غیبت پدر یا حاشیهای بودنش در فیلمهای آلمادوار اشارهای مستقیم به شخصیت فرانکوست. شخصیت سرکوبگرش که تاریخ اسپانیا را به دو نیم تقسیم کرده است و تا مدتها عنصر سرکوب چه از منظر جنسیتی و چه از منظر رهایی بخش همواره تداعی گر شخصیت او بوده است. از این منظر مادران موازی همانطور که نام فیلم گواهی میدهد ارجاع به رهایی بخشی و آزادی ازطریق پیوند مادرانگی و آشتی و سازش زنانه وعده میدهد.
همچنانکه در سکانس پایانی فیلم جمعیت مختلف روستا به استقبال باقی مانده اجسادی میروند که در گذشتههای دور توسط رژیم فرانکو سرکوب و کشته شده بودند. و پلان پایانی زمانیکه مردمان حال افراد نسل حاضر در حکم اجساد از دست رفته و قربانیان فاشیسم فرانکو قرار میگیرند و موقعیت پرفورماتیو را رقم میزنند گویای معنا و دلالت معانی فیلم است. یعنی جایی که گذشته همواره در زمان حال حضور دارد و آنچه ما هستیم پیوند و پیوستگی آنچیزی است که در گذشته نسلهای پیش بر جای گذاشتهاند.