مداخله
موضوعات داغ

ملاحظاتی درباب تعهد

درباره مباحث اخیر از پرویز پرستویی گرفته تا وریا غفوری و گفتگوی عادل فردوسی پور با علی دایی

ملاحظاتی درباب تعهد

 

آیا فیلمساز، نویسنده، شاعر و هنرمند بطور کلی باید نسبت به مسائل و رویدادهای اجتماعی و سیاسی پیرامون خود متعهد باشد؟ و آیا این تعهد باید شامل همه‌ی کردارهای هنری سیاسی و اجتماعی او به شکل همزمان باشد؟ یا نه مساله‌ی تعهد اجتماعی ارتباط موثق و مستقیمی با اثر هنری یا ادبی ندارد؟

و یا پرسش دیگر اینکه آیا مساله‌ی تعهد اجتماعی ارتباط مستقیمی با مساله‌ی معرفت و دانش فردی دارد؟ یعنی درواقع انسان‌های فرهیخته و فرزانه، آدم‌های کتاب خوانده یا ان چیزی که در فضای کلی تحت عنوان روشنفکران می‌شناسیم آیا اینان لزوما به واسطه‌ی معرفت و دانش بیشتر از آگاهی بیشتر نیز برخوردارند؟ یا به عبارت دیگر رابطه‌ی مستقیمی بین مساله‌ی معرفت و دانش فردی از یک سو و آگاهی اجتماعی و سیاسی از سوی دیگر وجود دارد؟

این نکات به خصوص در ماه‌های اخیر و در مواجهه با بازتاب‌ها و واکنش‌هایی که شخصیت‌ها و فیگورهای اجتماعی نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی ایران در سال گذشته داشتند، از اصغر فرهادی و پرویز پرستویی تا تیم اعزامی به فستیوال کن برای فیلم برادران لیلا تا فوتبالیست‌ها و ورزشکارانی مثل وریا غفوری و علی دایی و یا حتی مجری تلویزیونی مثل عادل فردوسی‌ پور به محل بحث و نزاع در فضای اجتماعی و سیاسی ایران تبدیل شدند.

مساله‌ی نخست مساله‌ی تعهد اجتماعی به مفهوم عام است نکته‌ی اولیه این است که هیچ اثر هنری یا هیچ اثر ادبی ملزم به برخورداری از تعهد اجتماعی صرف نیست. یعنی در واقع آثار هنری را نباید بر اساس مساله‌ی تعهد اجتماعی یا مساله‌ی مسئولیت‌پذیری اجتماعیشان سنجید. یا در واقع یک هنرمند یا نویسنده را مورد پرسش قرار داد که چرا درباره‌ی مسائل انضمامی و عینی در تاریخ معاصر ایران فیلم نساخته ‌است.

علی کریمی با مچ بند سبز در بازی با کره جنوبی سال ۸۸

مثلا چرا فیلمش درباره‌ی فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی نیست یا به آن نپرداخته است. یا چرا فیلمی درباره‌ی مسائل آبان سال ۹۸ یا مسایل و بحران‌های سیاسی و اجتماعی در سال‌های اخیر نساخته است.

چنین توقعی، توقع نابجاست چراکه اثر هنری محصول رابطه‌ی شخصی و پیچیده‌ی خالقش با زمینه و عرصه‌ی اجتماعیست و بسیاری از آثار بزرگ هنری می‌توانند به شکل بسیار غیر مستقیم و ضمنی انعکاسی از وضعیت و رخدادهای سیاسی و اجتماعی پیرامون خود هستند و هیچ ضرورتی برای اینکه مستقیما به این مسایل و بحران‌ها بپردازند آثار هنری را فی‌نفسه واجد ارزش یا بی‌ارزش نمی‌کند.

به همین دلیل مساله تعهد یا تعهد سیاسی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی را در مورد هنرمندان باید در سطحی فراتر از آثار یا تولیدات آنها ارزیابی کرد. این در واقع جایگاه یک هنرمند یا نویسنده یا روشنفکر به عنوان یک چهره‌ی عمومیست که او را در برابر مسائلی که کل جامعه‌اش مبتلا به آن هستند، درگیر می‌کند و توقع انتظار جامعه از آن‌ها به عنوان فیگورهای اجتماعی انتظار بیجایی نیست. انتظاری که از آنها می‌خواهد درباره‌ی مسائل موضع‌گیری داشته باشند و مصلحت اجتماعی و عمومی را به منفعت شخصی و فردی خود ارجح بدانند.

نکته‌ی بعدی و مهمتر سوال دیگریست که به خصوص در فضای معاصر به آن مبتلا هستیم. آیا معرفت و دانش فردی یا روشنفکرانه یعنی تسلط و احاطه‌ی فرد به مسائل سیاسی،تاریخی و فلسفی به او این مجوز را می‌دهد تا درباره‌ی همین مسائل از آگاهی برخوردار باشد؟ باید در اینجا بین مساله‌ی آگاهی از یک سو و مساله‌ی معرفت و دانش از سوی دیگر تمایز برقرار کرد.

آگاهی در واقع همان لحظه‌ای است که فرد تمامی مصالح و منفعت‌های فردی و شخصی خویش را کنار می‌گذارد و به شکلی عاری از منفعت‌های فردی و شخصی درباره‌ی مسایل روز و مسایل تاریخی و سیاسی پیرامون خود تامل و تفکر می‌کند. به عبارت دیگر آگاهی همان لحظه‌ای است که فرد در موقعیت اجتماعی که در آن به سر می‌برد شکاف یا گسستی قاطع و به یک معنا مساله دار ایجاد می‌کند یا به زبان فلسفی آگاهی همان لحظه‌ای است که فرد تبدیل به سوژه می‌شود یا لحظه‌ای از سوبژکتیویته و سوژگی را در فضای پیرامون خود ایجاد می‌کند.
.

مهدی مهدوی‌کیا

به همین دلیل این مساله هیچ ارتباط مستقیمی با معرفت و دانش ندارد. یعنی بسیاری از افراد هستند که علی‌رغم برخورداری از معرفت و دانش روشنفکرانه اما در لحظه‌ی تعیین‌کننده همچنان درگیر منفعت‌های شخصی و فردی خویش هستند و از مداخله به عنوان ایجاد نوعی شکاف یا نوعی گسست در وضعیت پرهیز می‌کنند و به همین دلیل معرفت آنها هرگز به آگاهی یا به یک معنای دقیق‌تر به لحظه‌ی سوژگی و سوبژکتیویته تبدیل نمی‌شود.

و برعکس کسانی هستند که عاری از معرفت یا دانش روشنفکرانه و نظری هستند اما در لحظات بحرانی فراتر از همه‌ی منفعت‌های فردی و شخصی خویش قادرند دراین وضعیت متصلب و منجمد پیرامون خود گسست یا شکافی ایجاد کنند. یا به بیان دقیق‌تر به سوژگی و سوبژکتیویته فردی دامن بزنند.

به این ترتیب باید تمایز برقرار کرد بین چهره‌ها و روشنفکرانی که سعی کردند همچنان منافع شخصی خودشان را در موضع گیری‌هایشان درباره مسائل پیرامونی خود مدنظر قرار بدهند. یعنی فیلمسازی که دغدغه‌ی معرفی شدن فیلمش به عنوان کاندیدای اسکار از سوی ایران را دارد، مانع از آن می‌شود که مساله‌ی فردی خود را به آگاهی یا سوژگی فردی خویش تبدیل کند.

و به همین دلیل موضع‌گیری‌های او بر اساس نسوختن سیخ و نسوختن کباب صورت می‌گیرد یا هنرمندانی که به جشنواره می‌روند و سعی می‌کنند طوری حرف بزنند که هم رضایت عمومی مردم را تا حدودی داشته باشند هم مشکلی از سوی حاکمیتی برایشان و در سرنوشت کاریشان ایجاد نشود.

روشن است که این موضع‌گیری‌ها، موضع‌گیری‌های مزورانه ایست که لحظه‌ای از سوبژکتیویته و آگاهی فردی برخوردار نیست و برعکس کسانیکه داعیه‌ی دانش و معرفت نظری و تاریخی خاصی ندارند یا به گروه‌های روشنفکری تعلق ندارند مثل ورزشکاران یا فوتبالیست‌هایی مثل وریا غفوری یا علی دایی فارغ از هرگونه مصلحت، معرفت و دانش شخصی در لحظات خاص و تعیین کننده قادرند در وضعیت شکاف یا سوژه‌گی ایجاد بکنند. به این ترتیب به نوعی سوبژکتیویته و سوژگی فردی دست یابد.

عادل فردوسی پور مجری مجبوب فوتبال که این روزها با برنامه ۳۶۰ در فضای مجازی کارش را با طرح دغدغه‌های مردمی آغاز کرد

همین نکته را می‌توان در گفتگوی علی دایی با عادل فردوسی‌پور در برنامه‌ی تازه متولد شده ۳۶۰ مشاهده کرد جایی که او در توصیف ارزش‌ها و توانایی‌های پدر و مادرش به این نکته اشاره می‌کند که آنها با وجود انکه سواد درست و حسابی نداشتند اما بسیار آدم‌های باشعوری بودند.

به عبارت دیگر علی دایی می‌خواهد بگوید که سواد معرفت و دانش مولفه‌های تعیین‌کننده‌ای برای مساله‌ی آگاهی نیستند و در واقع رجوع به تاریخ معاصر و تاریخ صد سال گذشته در مقاطع و جغرافیای تاریخی و سیاسی مختلف به ما نشان می‌دهد که از قضا این آگاهی یعنی لحظه‌ی سوژگی یا سوبژکتیویته‌ی تاثیرگذار در وضعیت‌های بحرانی و حاد سیاسی از سوی مردمان عادی یعنی همان توده‌ها بوده است که رخ داده است.

کسانی که لحظه‌ای بر منفعت و مصلحت فردی و شخصی خود چشم‌پوشیدن و کوشیده‌اند تا گران‌بهاترین داشته و دارایی خود یعنی حتی جان خویش را فدای سوبژکتیویته یا سوژ‌گی یا آگاهی تعیین‌کننده‌تری کنند که از قضا بعد از آن لحظه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ کشور خویش پیدا کرده است.

ان جوان دانشجوی چینی که در میدان تیان آن من جلوی تانک ایستاد و یکی از مشهورترین تصاویر سیاسی قرن بیستم را رقم زد در واقع لحظه ای سوبژکتیو را خلق کرد. یا دونده امریکایی رنگین پوست که در سال 1968 در المپیک مکزیکوسیتی بر روی سکوی قهرمانی مشت‌هایش را در مخالفت با سرود ملی امریکا و در اعتراض به تبعیض نژادی گره کرد در واقع حقیقت را بر منفعت ترجیح داد و لحظه ای رهایی بخش در تاریخ المپیک را رقم زد. کار او برآمده از یک آگاهی سوبژکتیو بود و نه معرفتی روشنفکرانه یا آکادمیک.
آنچه امروز نیازمند آنیم آگاهی از این نوع است، یعنی مداخلهای سوبژکتیو که در فضای متصلب امروز گسست ایجاد کند.

 

امتیاز کاربران: 4.4 ( 1 رای)

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights