فیلم ولنتاین غمگین ساخته درک سیانفرنس
فیلم ولنتاین غمگین ساخته درک سیانفرنس از فیلمسازان سینمای مستقل امریکا به معنای حقیقی کلمه یک رمانس پسا اُدیپی است.
آنگونه که سکانس پایانی فیلم شهادت میدهد حل و فصل بحران زندگی زناشویی زوج درون فیلم تنها از طریق بیرون گذاشتن پدر و قفل کردن در بر روی او امکانپذیر است.

فیلم رابطهی یک زوج را با دو طبقه و قشر اجتماعی متفاوت نشان میدهد و بیآنکه به سبک و سیاق رمانسهای رایج بخواهد رنگ و بوی جعلی فمینیستی بگیرد و مرد را به عنوان گناهکار ابدی و ازلی یک رابطهی شکست خورده به نمایش در آورد.
فارغ از این تصویر کلیشهای، تصویری عمیقا اخلاقی از شخصیت مرد با بازی رایان گاسلینگ میسازد که تنها گرفتاری و مشکل او در زندگی زناشویی عدم اجرای یک رابطهی ادیپی دیگر برای همسرش است آنگونه که در فلاش بکها در رابطه با پدرش دیده بودیم. پدری سختگیر و مقتدر که بر سر شام روی میز میکوبد، غذا را لگدمال میکند و به همسرش میتازد که چرا شامی مطابق با میل او تدارک ندیده است.

به نظر میرسد که بحران زندگی زناشویی و شخصیت زن تحصیلکرده حاصل ناتوانی در پیدا کردن همسری است که بتواند جایگزین پدر مقتدر و شمایل پدرانهاش باشد. از همین روست که در سرتاسر فیلم شوهرش را سرزنش میکند که چرا فاقد اقتدار مردانه است و چرا در رابطهی جنسی با او عمل خشونت آمیز و مردانه انجام نمیدهد و چرا در قالب و شمایل نمونهای یک مرد فرو نمیرود.
درحالیکه آنگونه فیلم نشان میدهد مهمترین ایثار فداکاری و کنش اخلاقی فیلم را شخصیت مرد انجام داده است آنجا که مسئولیت پدری فرزندی را بر عهده میگیرد که میداند مرد دیگر پدر حقیقی اوست. مردی که در گذشته با او به شکل خشونت آمیز رفتار کرده است. اما او بی آنکه به روی زن یا دیگری آورد فرزند خویش فرانکی دختر کوچکش را بیش از حد یک پدر واقعی ارزش میگذارد و جایگزین پدر او میشود.
در چنین فضایی که بحران ادیپی مهمترین مسئلهی زندگی زناشویی است و کارگردان به خوبی رابطه و بحران زندگی زناشویی را مرتبط با بحران ادیپی میداند. بحرانی که در زمان حال در تصویر پدر اخته، ناتوان و وابسته به اکسیژن او به خوبی به نمایش در آمده است.
شخصیت زن همچنان در صدد تکرار شمایل پدرانهی خویش در گذشته است. یعنی همان شمایلی که ناتوان از یافتن او در شخصیت همسرش است و به همین دلیل در آستانهی خیانت کردن و وفادار نماندن به اوست. چه در تجدید دیدار با دوست پسر قدیمی و چه در رابطهی کاریش با دکتری که به نظر میرسد چیزی فراتر از رابطهی کاری با او را مد نظر دارد.
به همین دلیل تنها راه برای حل این بحران به شکل فوقالعاده هوشمندانه در پایان فیلم با بیرون گذاشتن پدر و حل و فصل یک رابطه در آن خانهای که پدر در آن جایی ندارد امکان پذیر میشود.

مونتاژ موازی درخشان پایانی فیلم بین صحنهی ازدواج و صحنهی جدایی به خوبی بر حقیقت این رمان پسا ادیپی تاکید میگذارد و البته تصاویر تیتراژ پایانی فیلم که با وجود از دست رفتن یک رابطهی عاشقانه و فرجام محتوم آن اما همچنان به بالقوگیها و ظرفیتهای آن رابطهی عاشقانه از طریق مرور تصاویر و عکسها یک رابطهی پر شور و پر احساس در گذشته تاکید میگذارد.
از این جنبه فیلمی همچون ولنتاین غمگین یا ولنتاین دلگیر آنگونه که عنوان فیلم هم نشان میدهد بر حقیقت عشق در دوران پسا ادیپی تاکید میگذارد در جایی که ارزشهای خانوادگی ادیپی دچار بحران و تنش نهایی خویش شدهاند و به تعبیر دیگر به آخرین مرحله و فاز نهایی خویش رسیدهاند و در غیاب پدر ادیپی که با بحران جسمانی و مشروعیت به سرانجامش رسیده به نظر میرسد که در چنین خلائی رابطهی عاشقانه چیزی نیست تنش دائمی بین خواستن و نخواستن بین وصلت و جدایی آنگونه که در صحنهی دعوای ما قبل نهایی فیلم شاهد هستیم.
لحظهای که رایان گاسلینگ حلقهی ازدواج خویش را به درون خیابان میافکند اما دمی بعد در ابتدا خود به جستجوی آن بر میآید و چند لحظهی بعد همسرش نیز برای یافتن حلقه به کمک او میآید.
گرچه فیلم تا پایان به ما نشان نمیدهد که این حلقه پیدا میشود اما پلان نهایی فیلم جایی که مرد در روز ولنتاین مجبور به ترک همسرش میشود و در عمق کادر در حال محو شدن است کادری که در آن اعضای یک خانواده در حال جشن و سرور هستند فیلم به خوبی بر حقیقت رمانس در زمانه پسا ادیپی تاکید میگذارد.