فیلم ماشین مرا بران ساخته ریوسوکی هاماگوچی
فیلم ماشین مرا بران ساخته ریوسوکی هاماگوچی که اقتباسی از رمان نویسنده مشهور ژاپنی هاراکی موراکامی است و در سال گذشته هم با تحسین منتقدان و هم با استقبال از سوی جشنواره کن مواجه شد را میتوان در کنار فیلمهای دیگر تحسین شده در دو سال گذشته تحت عنوان فیلمهای پساکرونایی طبقهبندی کرد.


نمونهای دیگر از این فیلمهای پسا کرونایی، فیلم سال گذشته سرزمین خانه به دوش ها (nomadsland) بود که بر اساس همین تم و درونمایه و نوعی توجه به زندگی و گذر از مصائب و مشکلات و تروماها و رنجهای روحی و روانی با استقبال منتقدان و البته موفقیت در فصل جوایز مواجه شد.
از این منظر میتوان کمابیش مطمئن بود که فیلم ماشین مرا بران نیز در فصل جوایز با استقبال مواجه خواهد شد همانگونه که تا کنون نیز شده است، که دلایل آن به نسخه پیچی و تجویزِ جهانی از سوی فیلم برمیگردد که متناسب با جهان پسا کروناست.
یعنی جهانی که در آن گذر از رنجها، دردها و مسائل و تروماهای گذشته تجویز میشود و همینطور خلاص شدن از مردگان و رفتگان و از دست دادگان همانگونه که در دیالوگ صحنه پایانی نمایش دایی وانیا بر روی فیلم نیز شاهدیم و از سوی بازیگر زن کرولال نمایش اجرا میشود.

گذر از رنجها و ادامه دادن زندگی و پذیرش مسائل و مشکلات آن و درعین حال چسبیدن به لحظات شیرین ولو اندک و کوتاه زندگی و منتظر ماندن برای مرگ و با آغوش باز آن را پذیرفتن. این نوع ترسیمبندی و نسخه پیچی از سازوکار زندگی گرچه بر روی صحنه تئاتر و بر روی سکانسی از فیلم به ظاهر پذیرفتنی و تسلا بخش و تسکین دهنده است اما در واقعیت زندگی به خصوص تجربه جهانی که بشر در دو سال گذشته به واسطه ویروس کرونا پشت سر گذاشت چندان قابل قبول به نظر نمیرسد.
از اینرو چند شخصیت اصلی فیلم از کارگردان گرفته تا راننده و بازیگری که در گذشته با همسر کارگردان رابطه داشته است، همه درگیر مشکلات، مصائب و به یک معنا گذشته رنجبار و مصیبت دیدهاند.
تفاوت دو شخصیت اصلی که در پایان رستگار میشوند یعنی راننده و کارگردان آن است که در یک سکانس رستگاری بخش که بر سر مزار مادر راننده که بر اثر رانش ماشین از بین رفته است، میپذیرند که هر دو به رغم کوتاهی ها و قصوری که به هنگام از دست دادن عزیزانشان مرتکب شدهاند، راه و چارهای ندارند جز انکه خود را ببخشند و به زندگی با تمام فراز و نشیبهایش ادامه دهند.
نسخهای که به نظر میرسد در زمانه پسا کرونا بدون در نظر گرفتن تمامی دلایل و انگیزههای سیاسی، اقتصادی و مصرفی و به یک معنا انحرافی که سرمایهداری در زمانه خویش از مسیر مستقیم خود مرتکب شده است بدون در نظر گرفتن تمامی این ریشهها و مبانی تا حدودی تخدیر کننده به نظر میرسد.
شاید بهترین توصیف برای این نوع فیلمها همان سینمای معناگرا باشد که دو دهه پیش در فضای رسمی سینمای ما رواج یافت. فیلمهایی که بازگشت به معنویت را راهی برای خلاص شدن از مشکلات می دیدند.

به همین خاطر فیلم ماشین مرا بران قادر نیست که مساله تروما و درد و رنج روحی و روانی تک تک شخصیتها را با مساله تاریخ و وضعیت انضمامی به شکلی کلی و عام آن پیوند بزند. در واقع رنج و مصیبت بیش از اینکه محصول ساز و کار تاریخ و تحمیل فشارها و مناسبات حاکم بر آن باشد، از سوی فیلم محصول روابط و مناسبات شخصیتها با یکدیگر است.
به همین دلیل اگر بازیگر فیلم که قادر نیست مصیبت خود را به شکل شخصی پشت سر بگذارد درگیر مصیبت عظیمتری میشود یعنی کشتن مرد عکاسی که بدون اجازه از او عکاسی کرده بود، قادر نیست برخلاف دو شخصیت اصلی دیگر فیلم یعنی راننده و کارگردان به رستگاری و رهایی نهایی دست یابد.
ضمن اینکه سکانس پایانی فیلم نیز که به نظر میرسد افزوده کارگردان به رمان موراکامی است به یک سویه پساکرونایی تاکید بیشتری میگذارد. بعد از به پایان رساندن اجرا و با گذر زمان ما با صحنه خرید راننده زن فیلم درون یک فروشگاه و مال بزرگ مواجهایم.
رهگذران،فروشندگان و خریداران همگی ماسک به صورت زدهاند، نشانهای از دوران کرونا و در پاسخ به پرسش فروشنده که میپرسد آیا اجناس و کالاهای خریداری شده را در پلاستیک بگذارد، دختر راننده استنکاف میکند و آن را نمیپذیرد.
بعد از خارج شدن از فروشگاه و در محوطه بیرونی آن پنِ طولانی دوربین که از ماشینهای شاسی بلند، مصرفی و به یک معنا آخرین مدل به ماشین حقیر، کوچک و قدیمی راننده میرسد، تمامی معنا و دلالتهای نهایی فیلم را در خود فشرده دارد.

گویی مساله کرونا به عنوان ابربحران بشری و ویروسی که جامعه بشری را دچار یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخ معاصر کرده است صرفا مرتبط با مساله مصرف، عدم توجه به محیط زیست و مجموعه ای از پند و اندرزهای اخلاقی است.
آنگونه که فیلم در پایان تجویز میکند و نه حاصل مجموعهای از مناسبات اقتصادی، سیاسی و به یک معنا مداخلات بشر در علوم که همچنان آنرا به عنوان یکی از مهمترین رازها و معماهای سالهای اخیر تبدیل کرده است.
فیلم ماشین مرا بران بر اساس همین فرمول احتمالا به فیلم محبوب جشنوارهها و گرایشهای جریان اصلی در نقد فیلم تبدیل شده است و همانطور که فیلم سال گذشته کلوئی ژائو که براساس همین تم و درونمایه سعی کرده بود مساله بیخانمانی را به رویکردی رمانتیک و تاحدود زیادی معنوی و عرفانی پیوند بزند در اینجا مساله خسران، مرگ و تروماهای حاصل از رنج دیگران و از دست رفتگان توسط فیلمساز به مسئله اخلاقی و بحرانی صرفاً فردی تقلیل مییابد.