فیلم سکس بدفرجام یا پورن جنونآمیز
فیلم سکس بدفرجام یا پورن جنونآمیز ساخته رادو ژوده که در فستیوال فیلم برلین امسال جایزه اصلی یا خرس طلا را برد نمونه کاملی از وضعیت جشنواره برلین، سلیقه، سیاست گذاری و نگاه فرهنگی آن به سینما در سالهای اخیر است.
فیلم گرچه متعلق به سینمای معاصر رومانیست که در دو دهه اخیر بواسطه رئالیسم اجتماعی گزنده و منحصر بفرد آن مورد توجه سینما دوستان و من
تقدان قرار گرفته است، اما برخلاف سبک رایج در سینمای رومانی رویکردی هر چه باداباد یا به مفهوم پست مدرنیستی را در روایت پیش میگیرد و سعی میکند تا با اتکا به الگوهای روایتی پست مدرن که البته سالهاست نخ نما شدهاند و آن تازگی و حتی بداعت خویش در دههی ۸۰ را از دست دادهاند، به نقد جامعهی رومانی و ساختارهای استبدادی آن در وضعیت معاصر بپردازد.

گرچه فیلم در زمان پاندمی ویروس کرونا فیلمبرداری و ساخته شده است و به همین دلیل حضور شخصیتها با ماسک از ترس انتقال ویروس، فیلم را به وضعیت پاندمی در سالهای اخیر متصل میکند و شاید همین مهمترین نکتهی فیلم بوده تا جشنوارهی برلین در زمان پاندمی به آن توجه خاصی نشان دهد، اما مسئلهی نقد و نفی اجتماعی را با نوعی کلبی مشربی و بیاصولی و گذر از همهی ساختارها و بنیانهای فکری جدی پیوند میزند.

گرچه مسالهی اصلی فیلم داستان سادهایست از زندگی و آتیه شخصی یک معلم دبیرستان در مدرسهای در بخارست را با فیلمی از رابطه جنسی او با همسرش پیوند میزند، اما بنیانهای اخلاقی و فرهنگی رومانی در فیلم با ساختارهای تاریخی و استبدادی مطلق آن گره میخورد.
گویی کارگردان میخواهد به تماشاگر بگوید، آنچه در رومانی به عنوان عقب افتاده و توسعه نیافتهترین کشور اروپایی در جریان است و میگذرد ریشه در یک تاریخ کهن و باستانی دارد. گویی رومانی ووضعیت آن محصول نوعی انحطاط جوهری و ذاتیست که این انحطاط، این زوال و تباهی اخلاقی اقتصادی و اجتماعی ارتباط چندان و مستقیمی با مسالهی کمونیسم و دیکتاتوری چائوشسکو ندارد و آنگونه که فیلم تبیین میکند.
تاریخ رومانی سرشار از قصاوت، کثافت و افکار پلید و شریرانه است که چائوشسکو تنها یکی از نمونههای معاصر بوده و حتی بعد از فروپاشی کمونیسم نیز همین روال در چارچوب دیگری در جامعهی رومانی در جریان بوده است. به همین خاطر در اپیزود نهایی فیلم یعنی جلسه اولیا و معلمان که برای تصمیم گیری درباره اخراج یا عدم اخراج معلم برگزار میشود، با نوعی احضار جامعهی رومانی در آن جلسه مواجهایم.
از کشیش گرفته تا زن محجبه مسلمان، از فرد نظامی گرفته تا روشنفکر ونویسنده و زن خانهدار به یک معنا جامعهی رمانی را در آن جلسه بازسازی میکند و افکار وعقاید و باورهای عقب افتاده و به لحاظ فرهنگی سست و بی بنیان خود را در آن جلسه از طریق استدلالهای به مراتب سست تر و به لحاظ فرهنگی عقب افتاده به جلسه تحمیل میکنند تا در نهایت حکم به اخراج معلم دهند.
گرچه پایان فیلم از سوی کارگردان به شیوهی متکثر وچند گانه فیلمبرداری شده است یعنی فیلم واجد سه پایان محتمل است که البته پایان نهایی یعنی ادعای شوخی بودن کل ماجرا و داستان و گره زدن کل تاریخ، کل وضعیت انضمامی و اجتماعی به نوعی شوخی و لطیفه سرایی کودکانه در نهایت، حتی حداقل نقد و صراحت اجتماعی فیلم را هم ضایع میکند.

آنچه در پایان باقی میماند نوعی شوخی، نوعی بازی و نوعی رویکرد سرخوشانه با تاریخ انضمامی رومانیست که بنا بر شواهد و اطلاعات و اخبار، توسعه نیافته ترین و فاسدترین سیستم در زمانهی حال را در میان کشورهای اروپایی داراست و همچنان ساختارهای نژاد پرستانه و تبعیضهای اجتماعی، شکاف طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی بیش از سایر کشورهای اروپایی در این کشور هویداست و از این جهت رومانی را به یکی از حادترین وضعیتهای انضمامی در اروپای معاصر تبدیل کرده است و دقیقا درهمین وضعیت است که فیلمهای که از رومانی در جشنوارههای غربی به نمایش در میآیند فارغ از اهمیت و جایگاه زیبایی شناسانه و سینمایی آن، در حکم نوعی محصولات فرهنگی برای تبیین البته قدرت اقتصادی کشورهای اروپایی به کار میروند.
گویی رومانی به عنوان استثنا ظاهر متمدن وتوسعه یافتهی اروپا عمل میکند و بنحوی تماشای زندگی عفونت بار چرک و سرشار از فساد و تبعیض آن در حکم سیمپتومی برای تسلای خاطر روانی تماشاگر اروپایی عمل میکند.
به همین خاطر در دوهه اخیر رومانی و فیلمهای آن را میتوان جایگزین فیلمهای ایرانی در جشنوارههای اروپایی در دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی دانست که دقیقا همین کارکرد را به لحاظ فرهنگی و اجتماعی در جشنوارهها داشتند، کارکردی که در دو دهه اخیر به نظر میرسد به سینمای رومانی های تفویض شده و فیلمهایی از نوع ساختهی رادو ژوده به خوبی این نقش و کارکرد فرهنگی را در زمان معاصر دنبال میکند.
بنابراین موفقیت روزافزون سینمای رومانی در جشنواره های غربی خبر بسیار بدی برای آن دسته از فیلمسازان ایرانی است که تا سالها پیش این وظیفه ،انحصارا بر گرده آنان بود.
گرچه سینماگرانی همچون رسول اف یا پناهی همچنان با اتکا به برند فیلمساز سیاسی زندان رفته برخی از جوایز این جشنواره ها را از آن خود می کنند، اما متاسفانه سینماگران دیگری مثل مانی حقیقی باید نگران کساد شدن دکانی باشند که تا یک دهه پیش سرقفلی اش از آن اسلاف شان در ایران بود و هم اینک بازار رومانی حق فروش آن را از آن خود کرده است. خبر بد برای حقیقی و شرکا این است که دست زیاد شده.