فیلم زاوالا ارسلان امیری
اهمیت فیلم زاوالا ارسلان امیری در جشنواره امسال به دلیل پرداختن به موضوع خرافات است که در سالهای اخیر در فضای سیاسی و اجتماعی ایران از طریق کاربرد مکرر جهان اجنه و انس حضور پررنگ و تعیین کنندهای داشته است.
در نتیجه اهمیت فیلم، مرتبط با بافت و زمینه تاریخی است که در آن ساخته شده و از سوی دیگر حملات و نقدهای رسمی به فیلم به خصوص از مسیر رسانه رسمی و حکومتی تلویزیون گویای وجود تنشی معنادار در مضمون فیلم یا همان خرافه باوری است.
درعین حال فیلمی چون زاوالا ظرفیتهای ژانر در سینما را نیز نشان میدهد همچنان که «رابین وود» درخصوص فیلمهای وحشت دهه هفتاد نوشت:
«این فیلمها بازتاب ترسهای فروخورده اجتماعی از جنگ ویتنام، بحران واترگیت و تبعیض نژادی و جنسیتی هستند» در همین امتداد زاوالا را میتوان فراتر از فیلمی متعلق به ژانر وحشت اثری درباره ترسها و عقدههای فروخفته اجتماعی زمان حال دانست.
تئودور آدورنو در مقاله مشهور«تزهایی علیه خرافهباوری » خرافات را یکی از ابزارهای مهم حکومتهای تمامیتخواه برای بازتولید وابستگی اجتماعی و روانشناختی معرفی کرد.


به تعیبیر آدورنو، فرد در چنین حکومتی به دلیل ناتوانی در حل وضعیت رنجبار و سرکوب شده خویش از سویی و از سوی دیگر ناتوانی در تغییر این وضعیت به عوامل و علتهای فرامادی و خرافی روی میآورد.
در نتیجه آدورنو خرافات را یکی از راههای کنترل اجتماع در جوامع تمامیتخواه میداند. فارغ از اینکه این جوامع، امریکای دوره مککارتیسم باشد یا اتحاد جماهیر شوروی دوره استالین و یا حکومتهای مشابه.
اهمیت فیلم زاوالا در چنین بستری روشن میشود. فیلم گرچه داستانی محلی و منطقهای و به زمانِ تاریخیِ سپری شده تعلق دارد یا به بیان دقیقتر رخدادهایش در کردستان پیش از انقلاب میگذرد اما به وضوح و آگاهانه قصد کلیّتسازی از این وضعیت جزیی در موقعیت تاریخی حاد ما را دارد.
منظور از موقعیت کلی وضعیتی فراتر از جزییات تاریخی و منطقهای است، به همین خاطر داستان فیلم را میتوان به زمان حال تعمیم بخشید به خصوص بحران و تنشهای عمیق و فزاینده اجتماعی ازجمله کرونا، بحرانهای شدید اقتصادی، فروتر رفتن روزافزون لایههای فرودست اجتماعی، ناتوانی اجتماعی در یافتن راهحل برای گشودن بنبستهای سیاسی و اجتماعی که نتیجه آن قهقرا و پسروی روانی و اجتماعی افراد و توسّل به راهحلهای خرافی و ماورایی است.
از اینرو، زاوالا را باید فیلمی درباره موقعیت تاریخی کنونیمان قلمداد کرد و همچنین واکنشهای رسمی و حکومتی بهظرفیتهای فکری رها شده فیلم را باید در امتداد خاصیت معاصر فیلم جستجو کرد.
در گشایش فیلم شاهد عجز و ناتوانی دسته جمعی ساکنین روستایی کوهستانی (اورامانات) در کردستان هستیم، که در تقابل با باورهای ماوراییشان شکست میخورند و یا دقیقتر برای رهایی دختری که کالبدش به تسخیر اجنه درآمده، تنها نظارهگر فرجام شوم ماوقعاند.
ماجرای فیلم در ادامه از تمهید ژنریک خاص این ژانر استفاده میکند: دوگانه «عقل» با «خرافه». انتخاب الگویی درظاهر ساده که مولد مضامین پنهان و متافوریک امروزی فیلم است. مضامینی که در ادامه فیلم نیروی مولد و محرک روایت را از تقابل باورهای خرافی اهالی با منطق عقلانی ستوان تامین میکند. تا به نقطه غایی این تقابل برسد. یعنی برخورد با سخت ترین قسمت هسته سخت خرافی اذهان جمعی اهالی….. .
انتخاب کردستان که به لحاظ سیاسی و اجتماعی یکی از گسستهای مهم تاریخ معاصر ایران است، به وضوح طرح چنین داستانی در این بستر جغرافیایی، موضوع را حاد و تنشزاتر میکند. از این رو زاوالا را باید اثری تمثیلی دانست که گرچه به یک جغرافیا و تاریخ و منطقه سپری شده و ناموجود اشاره دارد اما درواقع قصد احضار بحرانهای وضعیت کنونی را دارد.
اینکه درغیاب هرگونه عاملیت و کنشمندی سیاسی و اجتماعی، پسروی اجتماعی میتواند فرآیندی پیوسته و دائم باشد. هرقدر که بنبستها و بحرانها شدید و عمیقتر باشند و در عین حال جامعه توانایی حل انضمامی این مشکلات را از دست داده باشد، پسروی و قهقهرای اجتماعی نیز فزایندهتر خواهد بود و این درسی است که در پایان زاوالا به مخاطب میدهد و درعین حال ترسی در کارگزاران یا به بیان دقیقترهمان «عمله» و«فعله»های حفظ وضعیت موجود ایجاد میکند.