فیلم روز صفر سعید ملکان
فیلم روز صفر ساختهی سعید ملکان با فیلمنامهای از بهرام توکلی تقلیدی سطحی از اکشنهای هالیوودی و ژانر موسوم به تریلر جاسوسی است که به خصوص در سینمای دو دههی اخیر یعنی در فضای امنیتی شدهی جهانی چه در سطح سریالهای تلویزیونی و چه در سطح تولیدات عظیم هالیوودی نمونههای مشابه و فراوانی دارد.
از این منظر فیلم روز صفر کاری نمیکند جز تقلید شسته رفته پرهزینه و پر خرج از الگوهای مشابه. بیآنکه حتی ذرهای توانسته باشد عنصری شخصی، فردی یا حتی جغرافیایی را به انبوهی از فیلمهای هالیوودی بیافزاید. چه در عرصهی سریالسازی مثل سریال هوملند که روز صفر در بسیاری از نقاط به خصوص در جنبههای فیلمنامه نویسی و دراماتیک نعل به نعل تکرار و تقلید آن است، چه در سطح فیلمهای بیگ پروداکشن و تولید عظیم هالیوودی با سازوکار امنیتی و جاسوسی که شاخصترین مجموعه فیلمهای جیمز باند در سالهای اخیر است.
اما توجه فراوان و روزافزون به روز صفر گویای یک حقیقت فراگیرتر و جالب توجهتر است. آنکه بهرغم تمام ایدئولوژیهای پساکلونیال و امریکاستیزی و تمام شعارها و واگویههای ضدیت با سینمای هالیوود اما در نهایت آنچه قراراست بعنوان فرم عالی و متعالی سینمای ایدیولوژیک در اینجا به خَرد تماشاگران داده شود، چیزی نیست جز همان فرم هالیوودی.
در واقع به نظر میرسد که آرمان و ایدهآل زیبایی شناسانه سینمایی فیلمسازی در ایران همان فرم هالیوودی است. چیزی که به وضوح مشخصا در فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا بیشتر و حتی در فیلمهای اخیری که محمدحسین مهدویان و حالا سعید ملکان ساختهاند به وضوح دیده میشود.

یعنی تکرار همان فرمها همان قواعد همان الگوها چه در سطح شخصیتپردازی چه در سطح داستانپردازی و چه در سطح پرداخت صحنههای اکشن. در روز صفر مشخصا ما با یک جاسوس امریکایی مواجهیم یعنی شخصیت ایرانی که اما تمامی سازوکار شخصیت پردازی او، خلق و خو و رفتار شخصیاش دقیقا وامدار نمونههای مشابه در سینمای هالیوود است. بی آنکه ذرهای از ویژگیهای فرهنگی و جغرافیایی در این شخصیت تبلور یافته باشد.
خشونت کلامی، رفتار درونگرایانه، تیپ و ظاهر او و استفاده از اصطلاحات، تکه اندازیها و روحیهی کلبی مشربانه و روحیهی او البته دخل چندانی با ساز و کار ایدئولوژیک نیروهای امنیتی در ایران ندارد و بیشتر به نظر میرسد بازسازی یک نیروی امنیتی غربی باشد که گویای رابطهی مزورانه فیلم با بنیانها و منابع زیباشناسانه خویش است.
هالیوود ارزشی
یعنی از یک سو شعارهای ضد امریکایی، امریکا ستیزانه و ضد امپریالیستی که مجموعه فیلمهای مشابه روز صفر را در برگرفته، اما در نهایت آرمان و ایدهآل زیباییشناسانه و سینماتوگرافیک این فیلمها چیزی نیست جز بازسازی و تقلید کورکورانهی محصولات پروپاگاندایی و تبلیغاتی هالیوودی.
با همهی این وجود تمام ساز و کار و هزینههای سفرهای فراوان، استفاده از جغرافیای متفاوت از برلین گرفته تا دبی و کابل و پاکستان همه در نهایت در همان چند جمله یا واگویی پایانی فیلم خلاصه میشود اینکه وظیفهی نیروهای امنیتی و اینکه گذشته از جان خود در واقع دستاورد و ارمغان بزرگی برای مردم ایران به همراه دارد. آن هم حفظ امنیت و برقراری امنیت و اینکه ایرانیها و ساکنین این سرزمین با کوچکترین احساس ناامنی مواجه نشوند.
فقط کافیست توجه کنید که فیلم در جشنواره سال ۱۳۹۸ به نمایش در امد. در سالی که از قضا ایران به شکل انضمامی و عینی شاهد و دستخوش بزرگترین ناامنیها چه در سطح اجتماعی و سیاسی و چه در سطح حوادث و رخدادها بود. به همین دلیل با وجود صحنهها و نمایشهای مکرری که در فیلم از مسالهی هواپیما سفرهای هوایی و به خصوص تاکید بر جت شخصی داده میشود اما فیلم در اینجا در واقع نکتهای مضحک و لوده را به ذهن آدم متبادر میکند.
اینکه چگونه است فیلمی که شعار اصلیش بهخصوص در واگویه پایانیاش حفظ امنیت مردم به هر قیمتی است اما همزمان با اکران و همزمان با ساخته شدنش با یکی از ناامنترین و یکی از بزرگترین رسواییهای امنیت در تاریخ ایران را رقم میزند. از این جنبه رویکرد مزورانه فیلم در واقع با همزمانی و تقارنش با فضای تاریخی که فیلم در دل آن ساخته شده به وضوح آشکار میشود و البته گویا یک نکتهی عمیقتر و ظریفتر در فضای نقد فیلم ایران هم است.
همهی آن مخالفتها همهی آن رویکردهای انتقادی رادیکالی که از سوی منتقدان تلویزیونی و حکومتی نسبت به سینمای ایران و حتی به سینمای امریکا و هالیوود در سالهای اخیر ساخته شده است، همه به کنار و در واقع همه چیزی نیستند جز آب در هاون کوبیدن.
هنگامی که یک فیلم ایرانی صرفا به قصد ابلاغ و اعلام آشکارترین درامدهای تبلیغاتی و امنیتی ساخته میشود دیگر اهمیتی ندارد که این فیلم تا چه حد متاثر و مقلد از همان فیلمهای هالیوودی به تعبیر منتقدان حکومتی تلویزیونی: سطحی و سخیفی است که در تمام این سالها با نوعی توهم و تبختر، نقد و کوبیده شدهاند.
فیلم روز صفر نشان میدهد که نقد فیلم برای این منتقدان تلویزیونی چیزی نیست جز همان تایید همان رویکرد همواره همیشگیشان که وسیله، هدف را توجیه میکند. به همین خاطر میتوان از فیلمی که تقلید نعل به نعل و سطحی از آثار امنیتی پروپاگاندایی و جاسوسی سینمای هالیوود است چنان ستایش کرد که گویی اثری سترگ در مایههای زیبایی شناسانه خلق شده است.
اما کیست که نداند این ستایشها و این هوراها در واقع معطوف به پیام و محتوای تبلیغاتی و پروپاگاندایی فیلم است و سینما همچون همیشه چیزی نیست جز بهانهای برای ترویج این پیام.