نگاهی به فیلم دلال ساخته هیروکازو کوریدا
فیلم دلال واپسین ساختهی هیروکازو کوریدا فیلمساز برجسته ژاپنی، نوعی فیلم جادهایست که به شکلی غافلگیر کننده ماجراهای آن در کرهی جنوبی میگذرد. داستان شکلگیری خانوادهی انتخابی و اختیاری یعنی همان دستمایهی مورد علاقهی کوریدا که در سفری به قصد فروش نوزاد سر راهی به شناختی عظیم از ارزشهای انسانی دست مییابند.
در دلال کوریدا بر اهمیت و ضرورت خانوادهی انتخابی در برابر خانوادهی بیولوژیک تاکید میگذارد و البته همچون شاهکارش دله دزدها در اینجا نیز اعضای این خانواده مطرودان و محرومان اجتماعیاند. طردشدگانی از سوی جامعه و قانون.
متشکل از دو واسطهی فروش نوزادهای سر راهی. زنی تن فروش و کودکی گریخته از پرورشگاه. در خانوادهی انتخابی خبری از نظام سلسله مراتبی متکی بر نظام قدرت خانوادهی پدرسالار نیست. در نتیجه همگان، همهی اعضا برابرند و دایرهی نفوذ و تاثیرشان نیز به یک اندازه است.

در این سفر ماجراجویانه که دو مامور پلیس نیز آنها را تعقیب میکنند تا سر بزنگاه، یعنی فروش نوزاد، آنها را دستگیر کنند، کوریدا بار دیگر بر مفاهیم مورد علاقهاش تامّل میکند. به خصوص مفهوم اخلاق و کنش اخلاقی، که در نهایت حد اعلای آن در کنش فداکارانهی سانگ هیون با بازی فوقالعاده سونگ کانگ هو که نخل طلای بهترین بازیگری مرد فستیوال کن ۲۰۲۲ را برایش به ارمغان آورد، تجلی مییابد.

اوست که در نهایت با کنش اخلاقیِ راستین و حقیقیاش، امکان رستگاری دیگر اعضای این خانوادهی اختیاری را مهیا میکند. عملی اخلاقی بدون هیچ چشم داشتی و حتی به قصد تصدیق و تحسین دیگری. آنچنان که در پایان در مییابیم هیچکدام از همراهانش از سرنوشت او اطلاعی ندارند. کوریدا البته به شکلی هوشمندانه در پایان حضورِ غایب او را مجسم میکند. با نمایش اتومبیلی درحرکت و تاکید بر عکس دسته جمعی خانواده. گواهی بر غیبت مادی او در این جهان به بهای حضور اخلاقیاش.

تصویر هستی شناختی مطرودان و محرومان
در جهان کوریدا، کنش اخلاقی کنشی پیچیده و متمایز از تصویر لیبرال و باب روز اخلاق معطوف به تصدیق دیگریست. در عین حال در این سفر جادهای که در میان بوسان و سئول و شهرکهای کره جنوبی در جریان است، فیلم تصویری متفاوت از لایههای شهری کرهی جنوبی و سازوکار حاکم بر آن ارائه میکند.
در جهانی که قانون و اخلاقیات مزوّرانه درصدد محکوم کردن مادر کم سنّ و سالیاند که از سر استیصال فرزندش را سر راه گذاشته و از سوی دیگر، قانون مصّرانه قصد گیر انداختن به قول خودش دلّالانی را دارد که نوزادان را از تبدیل شدن به نوجوانان پرورشگاهی باز میدارند، فیلم به شکلی ظریف نشان میدهد که دلّال و واسطهی اصلی خودِ قانون و دولت است.
ساز و برگ حاکم بر مناسبات قانون و دولت است که دلّال اصلیست و بیجهت نیست که در پایان نوزاد نصیب مامور پلیس میشود. که ظاهرا هدفش گیر انداختن واسطه هاست. تصویری رئالیستی که کوریدا از کره جنوبی ارائه میکند با تصاویر بّزک شده این مظهر تجلی جهان نئولیبرال، متفاوت است.
انکشافی دقیق در محلّهها، فضاها و مکانهای حاشیهای که حاصل دلبستگی و شناخت عمیق فیلمساز از مطرودان و حاشیهنشینان است. قهرمانانِ واقعی معتقد به معیارهای اخلاقی دشوار و حاد.
در عین حال آنچه تماشای دلّال را برای تماشاگر ایرانی واجد ارزشی مضاعف میکند مقایسه ان با آثار اجتماعی سینمای ایران است. فیلمهای عبوس که حاصل عدم شناخت سازندگان آنها از این لایههای اجتماعی و بازنمایی تحقیر آمیز جهانِ آنهاست.
برخلاف سینمای اجتماعی ایران که در آن فرو دستان همواره قربانیاند و امکانی برای رستگار شدن و تجربه متفاوت زیسته ندارند. در آثار کوریدا با تصویری راستین از موقعیت هستی شناختی فرو دستان و اخلاقیات پیچیدهی آنها مواجهایم. هیچکس قربانی نیست و همواره کنش فردی به عنوان نوعی کنش سوبژکتیو برای مداخله در وضعیت و تغییر امور نشان داده میشود.
در حالی که در فیلمهای ایرانی، مطرودان درحکم قربانیان ازلی و ابدیاند. که هرکنش و عملشان به فرو رفتن بیشتر آنها در منجلاب و باتلاق زندگی میانجامد. دلال همچون فیلم دله دزدها نشان میدهد که ساختن فیلمی درباره طبقات فرودست و مطرودان اجتماعی بدون شناخت موقعیت هستی شناختی آنها تا چه حد کاذب و جعلی خواهد بود.
فیلمی که بدون فرو غلتیدن در احساسات گرایی که هدفش جلب ترّحم تماشاگر به فرودستان است بدون فرو غلتیدن در رمانتیسیزم زائد و بزک کرده و با لحن و ضربآهنگ آشکارا برگرفته از سبک سینمایی یاسوجیرو اُزو قادر است خلقیات فردی و اجتماعی مطرودان را نمایش دهد. و انها در موقعیتی برابر با تماشاگر نشان دهد. تنها در چنین موقعیتی برابری است که هرگونه همدلی با شخصیتها راستین و اخلاقی است.