فیلم دست خدا پائولو سورنتینو
فیلم دست خدا آخرین ساخته پائولو سورنتینو آشکارا یادآور آمارکورد یکی از بزرگترین شاهکار های سینمای مدرنیستی و ساخته فدریکو فلینی است.
آمارکورد سورنتینو اما برخلاف استادش فاقد ارجاعات و پسزمینههای سیاسی و تاریخی اجتماعی ایتالیای آن دوره است و به همین دلیل در نهایت فیلمی درباره دوران نوجوانی و بلوغ فیلمساز و البته ارتباط با زمینههای مردمشناسی شهر محبوبش در زادگاهش ناپل باقی میماند.

همانطور که عنوان فیلم نیز مشخص میکند و البته در داستان و ماجراهای فیلم نیز بهطور ضمنی اشاره میشود، فیلم ارجاعی مستقیم به ماجرای دیگو مارادونا و گل مشهورش با دست به تیم ملی انگلیس است. و فراتر از ارجاعات تاریخی به زمینه فوتبال مساله دست یا ارجاع به جنبه معجزه گون و الهی آن نیز در سرتاسر فیلم نمود مشخص و آشکاری دارد.
بخصوص در همان سکانس آغازین فیلم جاییکه مساله نازایی زن عموی زیبایش که در حکم الهه الهام و شاعرانگی اوست با مساله دست و حل نازایی و به یک معنا زایا شدن او همراه است.

از این رو میتوان تم یا درونمایه دست خدا یا دست معجزه را به عنوان مهمترین جنبه تماتیک فیلم سورنتینو برشمارد. یعنی ارتباط ماجرای تاریخی معروف گل مارادونا با مساله داستانی فیلم که زایا شدن زن عموی او و درنهایت خود شخصیت نوجوان فیلم که بوضوح یادآور سورنتینوی نوجوان است همگی ازطریق ارتباط با مساله معجزه و نوعی مداخله معجزهگون الهی در فیلم سامان مییابد.
از سویی دیگر فیلم ارجاعی به دوران نوجوانی فیلمساز هم است. ازهمان نمای آغازین فیلم که نمای درخشان و هوشمندانه است که به نمای هلیکوپتر بازگشت کارگردان به شهر زادگاهش و ریشههایش را نوید میدهد و البته صدا گذاری بسیار هوشمندانهای که در فرآیند تماشای فیلم متوجه میشویم که لحظات تعیین کننده نوجوانی او نیز بوده است متوجه میشویم که فیلمی درباره دوران نوجوانی او یا منابع الهام فیلمساز مواجهایم.
نوعی بازگشت به دوران نوجوانی جاییکه شخصیت و ذهنیت هنری و فکری فیلمساز در آنجا شکل گرفته است و در سکانس ماقبل پایانی آن از طریق گفتگو و بحث و مجادلهای که شخصیت سورینتینوی نوجوان و فیلمساز گمنام درون فیلم صورت میگیرد، مشخص میشود که سورنتینو بر دوجنبه یا دوسویهی فیلمسازی و کار خلاقه تاکید میگذارد.

سویهی توصیه و سفارش شده توسط فیلمساز که به نوعی زندگی و ماندن در همان فضای کودکی است و روش دوم که همان تجربه کردن و زندگی آزادانهایست که الهام بخش ان زن عمویی است که به یک معنا مطرود از سوی خانواده است.
با این همه فیلم برخلاف منبع الهامش آمارکورد قادر نیست که زمینههای نوجوانی و دوران گذشته را در سطح یک نوستالژی زمان کودکی فراتر ببرد و به زمینههای اجتماعی و تاریخی متصل کند. به عبارت دیگر برخلاف فیلم آمارکورد، دست خدا بخاطر آوردن را مرتبط با جنبههای نوستالژیک زندگی میکند و قادر نیست که میان خاطره و تاریخ پیوندی موثق و درونماندگار برقرار سازد.
تاریخ در سرتاسر فیلم صرفا با حضور مارادوناست که معنا مییابد و صحنههایی که از گل زدنهای او و تلاشش برای قهرمان کردن ناپل صورت میداد. بغیر از این جنبههای فوتبالی سویهی تاریخ سویهی برجستهی دیگری در فرآیند بخاطر آوردن یا گذشته و کودکی سورنتینو ندارد.
دقیقا برخلاف بخاطر آوردن یا به یاد آوردن گذشته در فیلم آِمارکورد که ارتباط مستقیمی با زمینه تاریخی زندگی خود فلینی دارد. بخصوص مساله فاشیسم که ایتالیای آن دوره را به عنوان یکی از حادترین موقعیتهای تاریخی دوران خویش تبدیل کرده بود. از این جنبه برخلاف آمارکورد فیلم دست خدا صرفا به یک اثر نوستالژیک درباره بحران بلوغ و نوجوانی و البته پشت سر گذاشتن شکافها و اندوهها و دلزدگیهای زندگی در یک شهر کوچک باقی میماند و قادر نیست برخلاف آمارکورد تصویری جهانشمول و همگانی از رابطه خاطرهی فردی با تاریخ ارائه دهد.
مساله دست خدا درواقع ارجاع به گل معروف مارادونا است و در فیلم واجد نمودهای دیگری هم میشود. مارادونا در حکم فیگوری معجزهگون ظاهر میشود که که یک باشگاه در ناپل را برای اولین بار میتواند در تاریخ خود قهرمان کند و در سرتاسر فیلم هم این زایش و موفقیت در اشکال دیگر تکرار میشود.
بخصوص در سکانس ابتدایی که مردی زن عمو پاتریزیا را به دستبوسی راهب کوچک میبرد و از پشت دستش را در فرج پاتریزیا فرو میکند و به او میگوید: تو امشب میتوانی بچهدار بشوی. ابتدا ما فکر میکنیم که این صحنه چیزی جز سواستفاده جنسی از این زن زیبا نیست اما در ادامه وقتی که در آسایشگاه زن عمو پاتریزیا داستان آن شب را تعریف میکند ما متوجه میشویم که آن شب پاتریزیا با همسرش یک رابطه عاشقانه داشته و این رابطه منتج به باردار شدنش میشود.
درواقع دست خدا اینجا با سویهای وقیحانه موجب وقوع یک معجزه میشود. به عبارت دیگر الهیات سورنتینو را میتوان اینطور صورت بندی کرد که معجزه برخلاف تصور رایج و پاستوریزه در کاتولیسیسم و الهیات کاتولیکی نه از طریق نمودها و میانجیها والا و متعالی، بلکه از طریق نمودها و میانجیهای گاه پست و «حرمت شکنانه» نمود پیدا میکند. آنچیزی که در فیلم به دو شکل نمود پیدا میکند:

یکی مساله قهرمان شدن آرژانتین که در فیلم اشارهای هم به آن میشود. نوعی انتقام گرفتن از شکست تاریخی آرژانتین از انگلستان که این پیروزی و موفقیت ازطریق معجزه دست مارادونا و آن گل متقلبانه صورت میگیرد. و دیگری هم مساله باردار شدن زن عمو پاتریزیای نازا است که ما در ابتدای فیلم آن را بصورت یک عمل وقیحانه تجربه میکنیم.
یعنی جاییکه آن مرد متمول پاتریزیا را به خانه اشرافی خود میبرد و در ظاهر از پشت با دست به او تعدی میکند و در ادامه میفهمیم که باردار شدن پاتریزیا حاصل مداخله معجزهآسا دست وقیح و حرمت شکن بوده است.
به همین خاطر میتوان نتیجه گیری کرد که مانند آثار فلینی، آثار سورنتینو نیز مساله معنویت و یا حتی ظهور و بروز معجزه را برخلاف ان ادراک کلیشهای و قراردادی در الهیات کاتولیکی نه از طریق کنش والا یا متعالی مثلا ازطریق دعا خواندن، نیایش کردن و کلیسا رفتن یا بجا آوردن مناسک دینی ازقضا ازطریق مداخله نوعی اعمال وقیحانه و یا به تعبیر مشهور آگامبن حرمت شکنانه است که رخ میدهد.
که در فیلم تاکید بر نمایش گل مشهور با دست مارادونا که شهر ناپل را به وجد میآورد و ازقضا نوعی نادیده گرفتن گل دوم که بلافاصله که صحنه نمایش آن لحظهای در فیلم است که هیچ شخصیتی در فیلم درحال تماشای آن نیست. دوربین میچرخد و تلویزیون را نشان می دهد که مارادونا بازیکنان حریف را یکی پس از دیگری دریبل میکند و آن گل زیبا و متعالیاش را میزند و بعد بلافاصله تلویزیون را خاموش میکند.
یعنی آن سویهی معجزه آسا و گل زیبایی که با دریبل ۷ نفر زده شد و درواقع به لحاظ زیبایی معروفترین گل تاریخ جام جهانی است و یک گل وقیحانه و متقلبانه که با دست زده شد. اما در تصویر الهیاتی که سورنتینو از معجزه ارائه میدهد این گل اول و گل با دست زده شده است که سویهی معجزه گون و الهیاتی پیدا میکند و نه اتفاقا گل دوم که در شکل امر والا و متعالی و زیبا خودش را به نمایش میگذارد.
به همین خاطر عنوان فیلم برگرفته از آن گل متقلبانه است. یعنی دست خدا و نه آن مشهورترین گل تاریخ جام جهانی فوتبال. شاید این مشخصترین و بارزترین وجه الهیاتی فیلم است که البته همین جنبه هم با تاکید بر سویه وقیحانه معجزه یا رخ دادن معجزه ازطریق نوعی کنش حرمت شکنانه را ما از پیشتر در فیلمهای فلینی هم دیدهایم.
به همین دلیل در فیلمهای فلینی اعمال و یا عناصر وقیحانه و ابژهها و موقعیتهای حرمتشکنانه همواره یک نمود تعیین کننده و معجزه آسا دارند. و برخلاف آن اشیا یا نمودهای متعالی و والا مثل معجزه حضرت مسیح در ابتدای فیلم زندگی شیرین که آویزان به یک هلیکوپتر در سرتاسر شهر گردانده میشود، موقعیتی حقیرانه و به یک معنا بیارزش پیدا میکند. این نکته همچون بسیاری از جنبههای دیگر فیلم سورنتینو برگرفته از دنیای فلینی است که گویای شباهت فوقالعاده و تاثیرپذیری آشکار و واضحی است که سینمای سورنتینو از فیلمهای فلینی دارد.