فیلم تیتان ژولیا دوکورنو
فیلم تیتان ساخته ژولیا دوکورنو فیلمساز فرانسوی که جایزه نخل طلای کن ۲۰۲۱ را برد به وضوح فیلمی ملی گرایانه و درعین حال ضد آمریکاییست. گرچه فیلم متعلق به ژانر بادی هارور Body Horror یا فیلم ترسناک جسمانی با زیر شاخه های بایولوژیک است اما آنرا باید فراتر از انگیزهها و عناصر ژانری و در ارتباط با وضعیت تاریخی و سیاسی دو دهه اخیر معاصرفرانسه ارزیابی کرد.

داستان تمثیلی فیلم بوضوح ریشههای تاریخی و سیاسی فیلم را تصریح میکند. مشخصاً در همان ابتدای فیلم صحنه تصادف که در یک ماشین فرانسوی پژو و به همراه پدری که لجوجانه بدون آنکه به زمزمههای فرزند خردسال بنحوی به مطالبات او توجه کند، موسیقی کانتری آمریکایی را بلند و بلندتر می کند و در نهایت بر اثر تصادفی که فیلم بر پژو و فرانسوی بودن ماشین توجه دارد، فرزند او آسیب جدی نخاعی میبیند که مجبور است تا آخر عمر با فلز تیتانیوم بسر کند.
درهمان ابتدا و سکانس نخست نوعی بیاعتنایی و بیتوجهی ملیت فرانسوی به فرزندان و نسل آینده خود مشخص میشود و بعد از عمل جراحی که بر روی فرزند انجام می شود، مجددا درصحنهای دیگر، جایی که فرزند خردسال ماشین پژوی تصادف کرده را بهعنوان یکی از المان ها و نمادهای فرانسه معاصر در آغوش میکشد، بار دیگر این جنبه ملیگرایانه تاکید میشود.

اما ناگهان با فلش فورواردی که به دو دهه بعدتر فیلم پیش میرود با صحنهای از رقص استریپتیز همین دختر در مکانی شبهه وودونی مواجه هستیم جایی که زنان در کنار ماشینها درحال رقص جنسی هستند و بعد به دنبال آن صحنه کلیدی دیگر رابطه معاشقه زن اما این بار با ماشینی امریکایی، کادیلاک مذهب ملیت امریکایی فرهنگ امریکایی که از این وصلت ناجور ناهمگن و ترسناک جنینی در بدن او شکل میگیرد که در سرتاسر فیلم همراه اوست.
در همین نیمههای نخست فیلم کارگردان با نگرش ملیگرایانه دست راستی و ضد آمریکاییاش بر فضای معاصر فرانسه تاکید میکند فرانسویها و نسل جدیدی که مورد تعدی و تجاوز فرهنگ و اقتصاد و اتوریتهی امریکایی قرار گرفتند و حاصل این تعدی و تجاوز موجودی ناقص الخلقه است که در پایان فیلم البته آن را تجربه میکنیم.
از این منظر میتوان فیلم تیتانیوم را که در یک ژانر ترسناک جسمانی خلق شده است، فیلمی درارتباط با رابطه فرانسه معاصر با آمریکا دانست آنچه جناح دست راست فرانسوی بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم و با طرح مارشال امریکاییها در اروپا همواره با آن مخالفت کرده است.

نظام و جریان دو گلیسم که در فرانسه بعد از جنگ قدرت و سلطه فرهنگی خویش را به رغم قدرت اقتصادی امریکا توانست حفظ کند، بهتدریج از دهه ۸۰ و با دوران شروع دوران نولیبرالیسم ریگان در امریکا و تاچردر بریتانیا اقتدار فرهنگی و ۱۸هژمونی سیاسی و اقتصادی خویش را از دست داد.
به نظر میرسد فیلم تیتانیوم انتقامی از این وضعیت تاریخی است و سعی میکند در یک ژانر ترسناک و بایولوژیک بکوشد تا این رابطه فرهنگی و اقتصادی را در سطح تمثیلی برسازد و رابطه بین فرهنگ اقتصاد و هژمونی امریکایی با آنچه فرانسویها همواره داعیهدار آن بودند، یعنی شکوه و افتخار فرهنگی قرن نوزدهمی و نیمه اول قرن بیستمی که بعد از جنگ جهانی دوم برباد رفت و به نظر میرسد آن موجود ناقص الخلقه گواهی است بر این رابطه شوم و به یک معنا یکطرفه.
رابطهای که در آن جوان فرانسوی مورد تعدی یک کادیلاک یا مظهر فرهنگ امریکایی قرار میگیرد و در سرتاسر فیلم مجبور است این جنین آزاردهنده این جنین زمخت را با خود حمل کند و نتیجه نهاییاش در انتها به پدر می رسد.
پدر تیپیکال فرانسوی که به شکلی تمثیلی بیش از یک دهه است که فرزند خویش را از دست داده است، بیش از یک دهه است که اصالت و ریشههای خویش را گم کرده و ناتوان از بازیابی آن است. آن چنان ناتوان که حتی حاضر است دختری را در جای فرزند پسر از دست رفته خویش جای بزند.
اما حتی فیلمساز به این ماجرا نیز بسنده نمیکند و در پایان نشان میدهد که این فرانسه کج و کوله و از ریخت افتاده و به یک معنا از دست رفته مجبور است فرزند نامشروع و عجیب الخلقه و ناقص الخلقه آن وصلت ابتدای فیلم که حاصل تعدی و تجاوزِ خشونت آمیز ماشین کادیلاک به دختر فرانسوی است را در انتها در آغوش بگیرد و ناخواسته به پرورش و تربیت آن بپردازد.
ژانرهای بادی هارور که بخصوص در دهه ۸۰ با فیلمهای دیوید کراننبرگ به اوج رسید همواره واجد یک بعد تمثیلی یا الیگوریک هستند. به همین دلیل داستان و ماجرای فیلم را باید در پیوند با وضعیت تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که فیلم در زمینه آن ساخته شده است قرائت کرد. نه صرفاً فیلمی مرتبط با عناصر نحوی و معنایی یک ژانر. یعنی همان گونه که فیلمهای کراننبرگ را با وضعیت نقد تکنولوژی به خصوص در دوره پسامدرن و نشان دادن محدودیتها و تعدی و تجاوزهای تکنولوژی به بدن انسانی.
از این منظر فیلم تیتانیوم نیز ادامه دهنده همان سنت کراننبرگ است، گرچه کراننبرگ بهعنوان یک فیلمساز کانادایی میکوشید این وضعیت را بنحوی به اتوریته و هژمونی سیاست و اقتصاد امریکایی پیوند زند. یعنی این هجوم و تعدی و تجاوز تکنولوژی، ماشین و ابزار آلات به بدن انسانی را همواره پیوند میزد با تعدی و تجاوز سیاسی،اقتصادی و در یک کلام امپریالیستی آمریکا به بدنها، فارغ از مرزهای جغرافیایی.

اما فیلم تیتانیوم متفاوت با کراننبرگ این موضوع در زمینه ملی و ناسیونالیستی طرح میکند و میکوشد که سنتهای ژنریک ابداع شده توسط کراننبرگ را در دل یک فیلم ناسیونالیستی و در ارتباط با وضعیت هژمونی فرهنگی اقتصادی و سیاسی امریکا به خصوص در چهار دهه اخیر و رابطهاش با فرانسه به تصویر بکشد.
از این منظر برخلاف فیلمهای کراننبرگ فیلم تیتانیوم فیلمی دست راستی است و گرچه سعی میکند که به نقد امپریالیسم تکنولوژیک و فرهنگی آمریکا بپردازد اما در نهایت به راهبردهای دست راستی و ناسیونالیستی دست مییابد.
شاید مهمترین نمود آن دو صحنه فیلم است نخست جایی که در یک پارتی کنار ساحل در خانهای که نمادی از فرانسه است زن در ابتدا دختری فرانسوی بعد مردی آسیای جنوب شرقی را میکشد و وقتی که در طبقه بالا میرود تا دختر دیگری را بکشد با یک سیاهپوست آفریقایی تبار مواجه میشود و درآنجا با تعجب میگوید: دیگه چه کسانی در این خانه هستند.
قسمی اشاره به اصالت فرانسه و خلوص نژادی ازدست رفته و در این خانه که مظهری از فرانسه است أنواع نژادها و قومیتها و آدمهایی مرتبط به جغرافیایی متفاوت را میبینیم و پس از کشتن آن بنحوی فیلم میخواهد بر فرانسهای تاکید کند که فاقد یک هویت همگن و یکدست است.
همانند صحنهای در اتوبوس که چندین جوان فرانسوی درحال گیردادن به زنی سیاهپوست هستند و دکوپاژ فیلم که نگاههای بین زن مستاصل و شخصیت الکس ردوبدل میشود درپایان با ترک کردن اتوبوس همراه میشود.
گویی که غلبه کردن بر این ناهمگنی نژادی و استقرار نظم و قانون از سوی فیلمساز در اتوبوس ناممکن است و بهمین دلیل برخلاف آنچه تصور میکنیم الکش نزد پدر -همان آغوش فرانسه- باز میگردد و آنچه در ادامه میبینیم تاکید بر همین عنصر است.
اینکه پدری فرزندش را در گذشته ازدست داده یا ارجاع به همان ازدست دادن ریشهها و تبار خویش و مجبوراست موجودی ناقصالخلقه را که حاصل نوعی تعدی و نفوذ هژمونی آمریکایی است را بعنوان فرزند خویش و به اعتباری فرزند فرانسه بزرگ کند. به خصوص در پلانهای ماقبل زاییدن که حضور پرمعنای پرچم فرانسه در لانگشات بوضوح بر این عنصر تاکید میگذارد.