فیلم آزور ساخته آندراس فونتانا
فیلم آزور ساخته آندراس فونتانا فیلمساز آرژانتینی به برهه حساس و تاریک از تاریخ آرژانتین میپردازد. دو سال پس از سرکوب وحشیانه و خفقان فراگیری که با کشتار بیرحمانه و ناپدید کردن بسیاری از مخالفان رژیم دیکتاتوری آرژانتین در آن سالها همراه بود.
فیلم داستان بانکداری است که برای عقد قرارداد تجاری به آرژانتین سفر میکند و در آنجا متوجه میشود که شریک و همکارش کیز چند صباحی است، که ناپدید شده است. روایت متاثر از ژانر تریلر فیلم میکوشد با شکیبایی و صبر و تعلیقی بسیار ظریف داستان ناپدید شدن مخالفان سیاسی را با مساله فساد اقتصادی، سیاسی و رژیم دیکتاتوری در هم آمیزد.

به همین دلیل به تدریج در فرایند داستانی فیلم فرایندهای اقتصادی و سیاسی و ساز و کار دیکتاتوری و استبداد به هم پیوند میخورند. تبانی همیشگی بین کلیسای کاتولیک و نظامیان اقتصاددانان و بانکداران و سیاستمداران که نتیجهاش سرکوب فراگیر سیاسی است.
[seoslider]
گرچه فیلم در شکلی ضمنی به تبانی مسئله اقتصادی و سرمایه داری با دیکتاتوریهای امریکای لاتین میپردازد، اما در سطح کلانتر فضا را برای طرح این موضوع فراهم میکند که اصولاً بسیاری از دیکتاتوریهای نظامی در دهه ۷۰ در امریکای لاتین از شیلی گرفته تا آرژانتین حاصل فرآیندها و برنامهریزیهای اقتصادی بودند که به وضوح توسط اقتصاددان معروف آن دوران میلتون فریدمن و با ارائه طرح اقتصاد متکی بر بازار آزاد و سرکوب بیرحمانه تمامی نیروهای مخالف و به یک معنا احزاب چپگرا طراحی شده بود.
فیلم به وضوح و با صراحت مساله پیوند بین بحران اقتصادی و سیاسی از یک سو و فساد گسترده بانکداری و نظامی از سوی دیگر را مطرح میکند و تصویری بدیع و در عین حال تکان دهنده از سازوکار دیکتاتوری در کشورهای آمریکای لاتین در آن دوره ارائه میکند. دیکتاتوری در امریکای لاتین که با زور و توحش تمام عیار نیروهای نظامی و نیروهای تازه به دوران رسیده اقتصادی و سیاسی همراه بود، با قربانی کردن دهها هزار مخالف سیاسی و به خصوص دانشجویان و جوانان با گرایشهای چپ همراه بود.
نائومی کلاین در کتاب دوران ساز دکترین شوک به خوبی و با تکیه بر مدارک و اسناد تبانی سرمایه داری بازار آزاد با نظامیان فاشیست را در شکل گیری نظام های دیکتاتوری امریکای لاتین و از جمله آرژانتین نشان داده است. کتابی که به فارسی ترجمه شده است و بی شک الهام بخش سازندگان آزور در روایت آن دوران پر آشوب تاریخی بوده است.

همچنان که سرنوشت هزاران جوان آرژانتینی که در آن دوره ربوده شدهاند و حتی اجساد آنها هرگز پیدا نشد نیز نامعلوم و مبهم است. از این منظر آزور که به معنای ساکت بودن یا خفقان گرفتن است، مشخص کننده تمایز بین دو بانکداری است که در فیلم میبینیم.
بانکدار ابتدایی کیز که در ابتدای فیلم تصاویر مدیوم شات او را در میان سبزهها و درختان میبینیم و بعدها متوجه میشویم که آخرین قرارش نه با شخصی به نام لازاروس بلکه مکانی به این نام بوده است.
و بانکداری دیگر که سعی میکند با وسواس محافظه کارانه و روحیه سرمایه دوستی به عقد قرارداد با تمامی جنایتکاران و دیکتاتورها و نظامیان آرژانتینی بپردازد. به همین ترتیب در پایان متوجه میشویم که لازاروس نه نام یک شخص بلکه نام مکان است. مکانی که در انتها بانکدار به آنجا میرود. یعنی همان مکانی که دوست و همکارش کیز به احتمال زیاد در همانجا قربانی شده است و این مکانی است که در آن اشیا و داراییهای تمام آن قربانیان و افراد ناپدید شده به شکل بیرحمانه ثبت و ضبط شده است.
از کمربند شلوار تا ساعت ماشین شخصی و فرش و مابقی کالاها به یک معنا منطقهای است که در آنجا تمامی این اشیاء و وسایل ضبط شده که از قربانیان و کسانی که ناپدید شدهاند به دست آمده است توسط شرکتهای تجاری در ژنو قرار است به اروپا صادر شود تا در آنجا با قیمت هایی گزاف به حراج گذاشته شود و آن گونه که بانکدار میگوید ارزش آن نزدیک به ۶۰۰ میلیون پزو است.
در واقع این همان نکتهای است که وجه تمایز کیز با رنه بانکدار اصلی در فیلم را میسازد. کیز از آن جنگل، از آن منطقه سالم بیرون نمیآید. احتمالا به این دلیل که حاضر نشده است پای قراردادی را از سوی بانک امضا کند که بوی خون میدهد.

به عبارت دیگر همان اجناس و وسایل ضبط شده و به یغما رفته توسط دیکتاتورهای نظامی. وسایل مربوط به قربانیانی که حالا در غیبت شان قرار است این وسایل در نقاط مختلف دنیا حراج شود و این در واقع همان تاییدیه ای که رنه بر پای قرارداد میزند
و به عبارت دیگر وجه ممیزه او از شخصیت کیز است. که به گفته دیکتاتورها و به خصوص کشیش بیرحم و قسی القلب فیلم نمیتوانست جلوی زبانش را بگیرد یا به عبارت دیگر انگونه که فیلم میگوید هرگز نتوانست ساکت باشد.
تماشای این فیلم برای کسانی که رویای اقتصاد بازار آزاد و تئوریهای شبه فاشیستی میلتون فریدمن را دارند بسیار واجب و ضروری است. نشان دادن اینکه چیزی تحت عنوان بازار آزاد به خصوص در کشورهای جهان سوم جز خفقان و دیکتاتوری و فساد گسترده هیچگاه ارمغانی دیگر نداشته است. و به همین دلیل برای برقرار شدن این به اصطلاح منطق آزاد بر بازار لازم است تا مخالفان به شکلی بیرحمانه و خشونتباری سرکوب و حتی ناپدید شوند.

یعنی همان تجربهای که در دهه ۷۰ بر سر آمریکای لاتین رفت و به یک معنا انگونه که نیا می کلاین در کتاب درخشانش به أن اشاره میکند همگی محصول سیاستگذاریها و برنامهریزی های حساب شدهای بود که توسط میلتون فریدمن به کشورهای آمریکای لاتین صادر شد.
همان برنامههایی که منجر به سقوط دولت مردمی آلنده و به قدرت رسیدن یکی از مخوف ترین دیکتاتوری های نیمه دوم قرن بیستم یعنی پینوشه در شیلی شد و به دنبال آن منجر به شکلگیری دیکتاتوری خفقان آور نظامیان در شیلی و غالب کشورهای آمریکای لاتین شد.
ماجراهای فیلم دو سال پس از جام جهانی آرژانتین می گذرد، همان جامی که دیکتاتورهای آرژانتینی تمام تلاش شان را برای ماندن در خانه انجام دادند، همچون دستاویزی برای بزک کردن چهره کشوری که بخاطر خشونتهای بی رحمانه اش ملوث شده بود.
جالب است فینال جام جهانی که آرژانتین برنده آن شد در استادیومی برگزار شد که چند ماه قبلتر در آن هزاران جوان آرژانتینی شکنجه و اعدام شده بودند.استادیوم ریورپلاته که مشهور به آشوویتس آرژانتین بود.در همان ابتدای فیلم به شکلی ظریف به کارکرد اجتماعی آن جام نیز اشاره می شود.