مداخله
موضوعات داغ

از پوراحمد قربانی نسازیم

از پوراحمد قربانی نسازیم

مرگ خودخواسته کیومرث پوراحمد فیلمساز همواره سرخوش و بذله‌گو همچون هر خود کشی دیگری تکان‌دهنده و شوک‌آور است.
خودکشی عموما کنشی نامنتظره و پیش‌بینی ناپذیر برای اطرافیان است به‌همین خاطر نخستین واکنش اطرافیان عموما انکار است. اما واقعیت این است که این خصلتِ توضیح‌ناپذیرِ خودکشی است.

کنشی که به تعبیر لکان، غایتِ همه کنش‌هاست و جایی است که در آنکنش با کنش‌گر ادغام و یکی می‌شود. از اینروست که همواره توضیح ناپذیر است، چرا که برخلاف کنش‌های دیگر کنش‌گر زنده نیست تادلایل انجام آن را توضیح دهد.

اما خودکشی پوراحمد در آغاز سال جدید را دیگر نباید صرفا کنشی فردی از سر استیصال، افسردگی، نومیدی، بی‌آیندگی و دلزدگی دانست. اتفاقا سهمگین بودنِ آن از اینروست که باوجود تمام این معضلات و مصائب که ویژگی مشترک زندگی ایرانیان دست‌کم در پنج‌سال گذشته بوده است، در آغاز سال رخ می‌دهد. هنگامه‌ای که دست‌کم قرار است وعده آینده و امکانات تازه را دهد.

از پوراحمد قربانی نسازیم
از پوراحمد قربانی نسازیم

سهمگین بودن آن از اینروست که افق پیش رو بیش از هر زمان دیگری تاریک و بیهوده است. برای فیلمساز ۷۴ ساله‌ای که آثار ماندگارشرا دهه‌ها قبل‌تر خلق کرده بود و قرار بود فیلم جدیدش در سال اخیر به‌نمایش درآید، مسئله صرفا نومیدی نیست، بلکه مهم‌تر بیهودگیاست. بیهودگی هر کنشی درون این ساختار موجود. در این وضعیتِ ساختگی و تحمل‌ناپذیر، فیلمی که می‌سازیم، کتابی که می‌نویسم،آوازی که می‌خوانیم، تابلویی که می‌کشیم، تا چه حد برآمده از اراده آزاد شخصی‌مان است و تا چه حد محصول محدودیت‌ها و موانعکاذب و دیرپای وضعیت.

خودکشی پوراحمد را باید بسان کنش پایانی قهرمان فیلم تنهایی یک دونده استقامت تونی ریچاردسون خواند. دونده‌ای که چند متر ماندهبه خط پایان و قهرمان شدنش، باز می‌ایستد تا عامدانه قهرمانی را از دست دهد. توقفی به معنای انکار خودِ کنشِ دویدن. انکاریویرانگر که نفسِ آن مسابقه را زیر سوال می‌برد.

 

خودکشی پوراحمد در فضای بیهوده و بی‌چشم‌اندازِ کنونی یادآور خودکشی شاعران و روشنفکران ایران سال‌های پس از ۲۸ مرداد ۳۲است. وضعیتی تیره و تار، یخ‌زده و یاس‌آور که تنها کنش ممکن را برای بسیاری پایان بخشیدن به زندگی کرده بود. البته روشن است کهما در موقعیتی ملتهب‌تر از پس از ۳۲ به سر می‌بریم.

بن‌بستی که غلبه به آن نیازمند اراده‌ای قدرتمندتر است و البته سد پیش‌رو نیز بسیار صلب‌تر. درچنین موقعیتی خودکشی برای بسیاریاحتمالا راه‌حلی قطعی برای پایان بخشیدن به این ابهام است، برای به‌ هوش آوردنِ ما، تلنگر زدن به ما و به همین خاطر باید آن را جدیگرفت.

تنها در جدی گرفتن پیام یک مرگ خودخواسته است که می‌توان موجبات رستگاری فرد از دست رفته را فراهم کرد. در شنیدن پیام دردناکیکه می‌فرستد، پیامی برای درآمدن از خموشی، بی‌عملی و وادادگی. درنهایت آنچه ما انجام می‌دهیم، مرگ پوراحمد را واجد معنایی تازهخواهد کرد و به آن بُعد و ساحتی خواهد بخشید که در آن دیگر او صرفا قربانیِ مایوس خودکشیِ خویش نیست. بلکه خودکشی‌اش بههمان تعبیر لکان غایتِ همه کنش‌ها است. آنچنان که می‌تواند نیروی لازم برای کنش‌های دیگران را فراهم کند، کنش‌هایی برای غلبه بر آنبیهودگی فراگیر.‌

ملاحظاتی درباره حقیقت و روش سروش

 

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights