دوربرگردان سیاست در ایران
از منظر رئال پالتیکس یا سیاست واقعی آنچه در هفتههای اخیر در خیابانهای تهران و برخی از شهرهای ایران رخ میدهد حاصل دستکاری حکومت در نقشهی سیاسی ایران است. این دستکاری که به شکلی ناشیانه و با تکبر تمام انجام شد نتیجهای نداشت جز سرریز شدن اعتراضات بهسمت حاکمیت.
ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بهخصوص در3 دههی گذشته ساختاری دوگانه بوده، این دوگانگی گرچه به نقدهای فراوانی در باب میزان مسئولیت و پاسخگویی بخش انتخابی در برابر بخش انتصابی یا حاکمیت دامن میزد؛ اما همزمان موجد شکافی بود که در آن انرژی اجتماعی و سیاسی مردم جا میگرفت.
نهایت این تنش در تاریخ معاصر مسائل مربوط به انتخابات 88 بود که حتی در آن زمان هدف معترضان در وهله اول رئیسجمهور اسبق بود. هرگز واکنشی به نهادهای نظامی و حکومتی از سوی مردم نشان داده نشد. حتی در بحرانهای کوچکتر سال 1396 و 98 نیز این حسن روحانی و دولت او بودند که بهخاطر بدعهدیهای اقتصادی اجتماعیاش آماج حملات معترضان بود.
اما حاکمیت که از بیاعتبار شدن دولت روحانی سرمست و خوشحال شده بود چراکه میپنداشت انتخاباتهای بعدی را بیرقیب خواهد برد متکبرانه زمینبازی سیاست در ایران را عوض کرد حاکمیت زمینبازی را طراحی کرد که در آن نهتنها طرفین بازی خودش بودند؛ بلکه حتی داور بازی هم خودش بود.

این طراحی به نظر میرسد یا از سوی آدمهای کمهوش عرصهی سیاست بوده یعنی کسانی که نادان از زایل شدن شکاف بر سازنده سیاست در ایران همهچیز را مساوی با حاکمیت کردند و درنتیجه اعتراض جامعهای سرشار از مطالبات بر زمینمانده را متوجه حکومت نمودند یا از سوی آدمهای باهوش یا بهاصطلاح رایج نفوذی و جهت زمین زدن حاکمیت انجامشده بود. کسانی که میدانستند چسب اجتماعی در جامعهی متکثر و متفرق ایران حفظ همین دوگانگی و شکاف حاصل از آن است و درنتیجه ازبینبردن آن مقدمات فروپاشی را فرا خواهم کرد.
شاید بعدها معلوم شود که این صرفاً اشتباه راهبردی بود یا نوعی طراحی حسابشده که درهرصورت پیامدها و تبعات آن یکی ست. آنچه در2 سال اخیر واضح و قطعی ست این نکته است که سکان سیاستهای کلان در ایران در دستکم هوشترین کوتهبینترین افراد است کسانی که توانایی حل مسائل را از طریق راهکارهای سیاسی ندارند و تنها راه حلشان استفاده از زور و اجبار است.
درحالیکه حاکمیت در مواجهه با مردم دستش تماماً خالی ست و در همهی زمینههای اقتصادی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی برخلاف میل اکثریت قاطع مردم عمل میکند، گیردادن به مسائل خرد اجتماعی و فرهنگی جز کمهوشی و بیتدبیری هیچ نشان دیگری ندارد.

اینکه حاکمیت حتی خود را مجاز به تعطیل کردن برنامهی ورزشی میبیند که طیف میلیونی مخاطبانش همینهاییاند که امروزه در کف خیابان هستند. اینکه حاکمیت تمام تلاشش را برای حذف ورزشکاران بسیار محبوبی میکند که در میان نوجوانان و جوانان معترض حاضر در خیابان مهمترین مرجع فرهنگی و اجتماعیاند و واکنش آنها تنظیمکنندهی رابطهی نوجوانان با حکومت است. اینکه رسانهی رسمی سالبهسال در حال پسرفت است و ناتوان از تنظیم خود با مطالبات واقعی مردم است، همگی نشاندهندهی آن است که حکومت توانایی خود تنظیمگری ماشینش را ازدستداده و هرکس به میل خود اجزای این ماشین را بیاعتنا به کارکرد کلی آن هدایت میکند.
این بلبشو و هرجومرج سیاسی که در آن رئیس دولت پیش از انتخاب به سوژهی لطیفههای مردم تبدیلشده و کلام و حرفهایش مسئلهی سیاست را در ایران به مضحکهی تام و تمام تبدیل کرده بیشتر زائدهی تصمیمات حاکمیت است تا این نوجوانان.
این هرجومرج و آنارشی چند سالی است که در حکم شبحی بر سیاست ایران سایه افکنده و آنچه در خیابانها همینک شاهدیم صرفاً تجسم عینی آن برای همان کمهوشان و نادانهایی است که نتایج تصمیمات خود را پیشبینی نکرده بودند؛ وگرنه هر شیر پاک خوردهای در عرصهی سیاست در ایران از چند سال پیش وقوع چنین حوادثی را پیشبینی میکرد.
در چنین موقعی جادهی سیاست در ایران دراسرعوقت باید دوربرگردان خویش را بیابد و در اولین دوربرگردانی که میبیند مسیر ماشین را معکوس کند. جادهی سیاست همواره واجد دوربرگردانهای متعدد است. اگرچه در یک دههی گذشته سیاست در ایران دوربرگردانهای زیادی را پشتسرگذاشته است؛ اما همچنان دوربرگردان پیش روی خود دارد که پیش از آن باید سرعت ماشین را کند کند راهنما بزند و با رعایت اصول ایمنی خود را به آنسوی جاده برساند در غیر این صورت ماهها و هفتههای تاریکی پیش رویمان است.