در نکوهش نژادپرستی هوشنگ گلمکانی
هوشنگ گلمکانی سردبیر سابق مجله «فیلم» در نقدی بر فیلم تِنِت ساخته کریستوفر نولان ابراز تعجب و شگفتی کرده بود که چرا بازیگر اصلی فیلم به تعبیر او سیاهپوست است و چرا کارگردان به هیچ دلیل خاصی قهرمان اکشن خود را از میان بازیگران سیاهپوست آنهم از نوع گمنامش برگزیده است:
«واقعا این چه جور ترکیب بازیگران برای چنین فیلمی است؟ این بازیگر سیاهپوست کیست و چرا انتخاب شده؟» فارغ از آنکه جان دیوید واشنگتن بازیگر گمنامی نیست و فرزند دنزل واشنگتن ابرستاره سینمای معاصر امریکاست و بخصوص در سال پیش از ساخت فیلم تنت بازی او در فیلم بلککنزمن اسپایکلی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود،

نکتهای که ندانستنش برای سردبیر تا چند ماه پیش دائم العمر دیرینهترین مجله ممکلت بسیار عجیب و عبرتآموز است، اما نکته تکان دهندهتر ابراز شگفتی ایشان است از اینکه چرا کارگردان قهرمان فیلمش را از میان نژاد سیاهپوستان برگزیده است!
گویی در جهان ذهنی آقای منتقد سیاهپوستان به شکل طبیعی و تاریخی تنها مستحق و سزاوار ایفای نقشهای پیشخدمتها، دربانان یا آسانسورچی های هتلها و…از این دست اند و گزینشِ یکی از بازیگران سیاهپوست برای ایفای یک ابرقهرمان احتیاج به دلایل مستحکم و موجه و مشروع تاریخی و سینمایی دارد.

در واقع ناخودآگاه نویسنده محتوایِ نژاد پرستانه ذهن او را آشکار میکند. چرا که هرگز چنین سوالی درمورد ایفای نقش یک ابرقهرمان توسط بازیگری سفیدپوست به ذهنش متبادر نمیشد. عجیب بودن ماجرا هنگامیست منتقد قدیمی مینویسد: «سیاه بودنش چه نقشی در این داستان و محتوایش دارد؟» گویی سیاهپوستها تنها برای ایفای نقش دربان و پیشخدمت بینیاز از توضیح و توجیهاند.
اما نکته جالبتر واکنش ایشان در پست بعدی به اعتراضات به حق خوانندگانی بود که در پسِ نوشته او تمایلات نژاد پرستانه دیده بودند. او با تمسخر و دست انداختن کل حساسیت نژادی و تکّه و مزه پرانی درباره رنگ پوست خویش نادانسته به گرایش نژاد پرستانه خود در سطحی دیگر اعتراف میکند.
ایشان نمیداند که حتا شوخی با رنگ پوست به سبکی که در نوشتهشان ذکر کردهاند:« بنده و نژادپرستی؟ من که خودم جزو اقلیتهای نژادی هستم!» تکرار همان محتوای نژاد پرستانه ایست که در پست قبلی ناخواسته به آن اذعان کرده و حتّا در تلاشش برای تصحیح و پنهان کردن آن در پست بعدی دچار «لغزش زبانی» به مفهوم فرویدی شده و بار دیگر بر آن صحّه گذاشته است. در این وضعیت دیگر اعتراض به رسانههای انحصاری و ایدئولوژیک موجود که دائما بر طبل نژادپرستی میکوبند دیگر بنظر زائد میرسد.
خود این تصور: «در سینمای امریکا وقتی برای چنین نقشی آن هم در چنین فیلمی، بازیگر رنگین پوست استفاده میشود معمولا منظوری دارند» جدا از کاذب بودن ادعا و تایید این نکته که نویسنده تا چه حد با سینمای معاصر ناآشناست گویای محتوا و ذهنیت نژادپرستانه ناخودآگاه اوست.
بیتردید در دو دهه اخیر دهها فیلم اکشن و بلاک باستر امریکایی با بازیگران رنگین پوست ساخته شدهاند. از مورگان فریمن ، دوآین جانسون و دنزل واشنگتن گرفته تا ادریس آلبا و ادی مورفی بازیگران فیلمهای اکشن پرشمار دو دهه اخیر سینمای آمریکا بوده اند و حضور آنان در این فیلمها و نقشها هرگز از سوی سازندگان این آثار نیازمند توضیح و شفافیت سازی نبوده است.
متن کامل نوشته ایشان:
«تِنِت» ادامه کمالگراییهای تکنیکی و گرایشهای مضمونی و کرشمههای روایتی و ساختاری کریستوفر نولان است. فیلم داستانی قاعدتاً باید داستان بگوید اما تردید دارم کسی با چند بار تماشای «تنت» هم بتواند خلاصه دقیق یا حتی غیردقیقی از داستانش را بازگو کند. «پیچیده» رایجترین توصیفی است که تماشاگران در وصف این فیلم به کار میبرند.
راستش درگیری دو گروه که معلوم نیست سر چی درگیرند؛ یک گروه به پیش میتازند و یک گروه به پس (پسپسکی) میگریزند (؟)، همراه گلولهها و انفجارهای پس و پیش، بیشتر شبیه یک بازی متفاوت و تازه کامپیوتری است و بنا کردن داستان بر یک نظریه (یا فرضیه) درباره زمان که بحثهای علمیاش به نظر میرسد به درد دانشمندان فیزیک میخورد (در حد یک کاردستی جذاب تکنولوژیک) که وجه هیجان اکشن فیلم را هم ضایع میکند؛ برخلاف روایت زیبا و خیالانگیزی بر همین مبنا در فیلم «میانستارهای».
«تنت» گاهی فیلمهای جیمز باند را به یادم میآورد. یک جیمز باند سیاه با یک رییس بزرگ روانپریش (با بازی کنت برانا) و طراحیهای صحنه به شیوه کن آدام در فیلمهای ۰۰۷ و دستگاههای عجیب و اکشن و شمارش معکوس در موقع مقتضی؛ گرچه کن آدام از جلوه های ویژه کامپیوتری محروم بود اما حالا تدارک فیلمی چون تنت عمدتا متکی بر سیجی است. یک از مهمترین ایرادهای فیلم، باوجود کمالگرایی فنی نولان، بازیگرگزینی اوست.
واقعا این چه جور ترکیب بازیگران برای چنین فیلمی است؟ این بازیگر سیاهپوست کیست و چرا انتخاب شده؟ سیاه بودنش چه نقشی در این داستان و محتوایش دارد؟ نه بازیگر خوبی است و نه ویژگی خاص و کاریزمایی دارد که بازیگر نقش اول چنین فیلم مهمی باشد.
بقیه بازیگران هم همین طور، در حالی که حتی معمولیترین سریالهای این سالها بسیار بیش از این در مورد ترکیب بازیگرانشان وسواس به خرج میدهند، حتی کنت برانا هم حضور و ظهوری در حد پشتوانه و سابقه او ندارد و مایکل کین هم فقط در یک سکانس ظاهر شده است.
اما از شما چه پنهان، شخصا موضوع زمان و جهانهای موازی را دوست دارم. بشر با کمک علم، در بسیاری از گوشههای خلقت دخالت کرده و حتی در مسیر نفی مرگ هم قدم گذاشته، اما هنوز نتوانسته در عنصر زمان دخالت کند. زمان، دغدغهام است و تنت از این حیث برایم جذاب و کنحکاویبرانگیز است، حتی اگر از جزییات همین بخش از موضوعش هم سر در نیاورم! میشود با آن خیالپردازی کرد.