تنورِ سرد اپوزیسیون
از دستاوردهای مهم جنبش اعتراضی سال گذشته، آشکار شدن ظرفیت اپوریسیون خارج نشین بود. پس از تب ۴۰ درجه اپوزیسیون خارجنشین در ماههای نخست و تلاش برای نمایش همبستگی و غلبه بر عقدهها و ناکامیهای تاریخی، آنچه در دو ماه اخیر شاهدیم، بازگشت جریانهای برانداز خارجنشین به تنظیمات اولیه است.
دعواها و نزاعهایی که بیشتر محصول حقارتهای شخصی و کسب منافع بیشتر است. پس از تبدیل شدن شازده به سلبریتی سیاسی نزد برخی از خارجنشینها و پاسخهای احساساتی وی به کف و سوتها و ابراز احساسات برخی از خارجنشینها و ابراز آرزو برای برگزاری جشن نوروز در تهران، بهنظر میآید میل سرکوب شده او برای دیده شدن و تحسین شدن از سوی هواداران خیلی زود ارضا و اقناع شده است و بکارگیری لشگر سایبریاش برای تاختن به مخالفان سلطنت هم کارآمدیاش را از دست داده است. حالا دعواها خیلی شفاف و روشن بر مسیر همان تکه کاغذهای همواره تعیین کننده در تاریخ معاصر ایران است : دلار.
از روزنامهنگار میانمایهای مثل امیر طاهری که سلطنتطلبان « استاد » مینامندش تا رپِر روانپریشِ بستریلازم، شاهین نجفی که خود را در حد شورای رهبری و سیاستگذاری میدانند، همگی سودا و هدفی جز دریافتِ بیشترِ بودجههای تخصیصی ندارند. وگرنه حتی باهوش و فراستی درحد شاهین نجفی هم روشن است که هدف اصلی و اولیه این شورا دستیابی سریعتر به غنایم است.
اپوزیسیون منحط، فاسد، بیمار و عقبماندهای که « اکنون » برایشان همان زمان ترک ایران است. حالا میخواهد زمستان ۱۳۵۷ باشد یا زمستان ۱۳۸۷. تصور آنها از ایران، همان زمانی است که ترکش کردهاند و شناخت آنها از جامعه ایران هم همان تصویری است که در رسانههای آنطرف شاهدند.

بنابراین واضح است که قدرتهای غربی برایشان تره هم خرد نمیکنند و به آنها همچون پول خرد در مذاکره با جمهوری اسلامی فکر کنند. هرکسی که کوچکترین آشنایی با ساختار سیاسی- امنیتی ایران داشته باشد. میدانست که در تنورِ اپوزیسیون چیزی گرم نمیشود. با حرافی و هتاکی و حمله به رقبای خارجنشین، تنها میتوان نمایش فعالیت سیاسی را اجرا کرد، همان کاری که دو دهه پیشتر تلویزیونهای لسآنجلسی با حرارت تمام آن را اجرا میکردند و البته خیلی زود آشکار شد دعواها و مبارزهطلبیشان بر سر برگزاری کنسرت بیشتر یا همان دلار است.دو دهه بعدتر، دعواهای جدید اپوزیسیون و یارگیریهای مضحک و رقتانگیزشان چیزی نیست جز تکرار ملالآور همان پردهخوانیهای اواخر دهه ۱۳۷۰ و اوایل ۱۳۸۰ در لسآنجلس.
هر تحولی در ایران کنونی حتما و قطعا منشایی داخلی دارد. گذشت زمان قد و قواره حقیر خارجنشین ها را بیشتر آشکار میکند. گروهی بهلحاظ اعتبار سیاسی ورشکسته که جز منفعت شخصی به چیز دیگری نمیاندیشد، و بحث بر سر حقوق زنان، حقوق بشر، لغو حکم اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، صرفا کالای آنها برای فروش است. بنابراین همچنان باید به درون، تنشها و زایشهای آن باور داشت و یقین داشت که هر تحولی و دگرگونیاش صرفا از مسیر داخل هدایت میشود، توسط نیروهایی که در میدانِ سیاست حضور دارند و سیاست برایشان چیزی فراتر از وراجی و منفعتطلبی شخصی است.