تار ساخته تاد فیلد
سویه تاریک نبوغ
تار ساخته تاد فیلد کارگردان کمالگرا و گزیدهکار آمریکایی بیشک حادثهای در سینمای میانمایه این سالهاست. تلاشی برای نفوذ به روح و باطن هنرمندی کمالگرا بهنام لیدیا تار و نمایش پرجزییات و استادانهای از وسوسه ها، اضطرابها و تنشهای هنرمندی که در میان خودشیفتگی و کمالگرایی در نوسان است و درنهایت مقهور هردو نیروی عظیم درونیاش میشود و به اوج حضیض فرو میغلتد.
درام فیلم برخلاف دو فیلم پیشین تاد فیلد بسیار کمرنگ و رقیق است. برشهایی از زندگی لیدیا تار ازطریق روابطش با گروه ارکستر، همسر و دخترش، دانشجویانش در مدرسه جولیارد نیویورک و البته استاد، دستیار و مدیر ارکسترش. برشهایی که تنها به گوشههایی از درام زندگی حرفهای او که ما ازطریق تجربه آنها باید کلیت دیگر اجزای داستانها را در ذهن خود بسازیم. از این منظر شیوه داستانگویی فیلد بسیار بدیع و خلاقانه است.
او اجرایی از یک داستان و ماجرای شخصی تار را به ما نشان میدهد و درعین حال از ما میخواهد دیگر اجزای آن را خودمان در ذهن بسازیم و داوری نهایی را دربارهی او انجام دهیم.
مهمترین نشانه این راهبرد روایتی ماجرای رابطه تار با دستیارش فرانچسکا و دختر دیگری است که از طریق اشارات رقیق و کمرنگ فرانچسکا در مییابیم پس از ازسر گذراندن رابطهای با این دو دچار اضطراب و تحقیر شده است و درنتیجه کارش به خودکشی میانجامد. گذشته این رابطه مگر در تصویری محو از کابوس شبانه لیدیا نشان داده نمیشود. این تماشاگر است که باید با کنار هم قرار دادن اجزا و قطعات این پازل ماجرا را در ذهناش بسازد. درباره نقش مخرب تار تامل کند و درنتیجه درباره شخصیت او و سرنوشتش داوری کند.

این سبک روایتی بشدت انتزاعی، کارکردی مشابه انتزاع روایتی در نقاشی کوبیسم دارد. در نقاشی کوبیسم هم ما صرفا شاهد برشها و مقطعهای جزیی از اشیا و آدمها هستیم و براساس این اشیا و آجزا باید کلیت تابلو و درونمایه آن را در ذهن خود بسازیم. پروژه روایتی تاد فیلد هم به چالش کشیدن قوه تخیل و استنتاج تماشاگر است آنهم در روزگاری که هالیوود به شکل بیمارگونهای وسواس نمایش همه کنشها و تمامی ماجرا و داستان را دارد و مصور کردن همه امور حتی نمایش هسته سخت واقعیت را مهمترین رسالت و وظیفه خود میداند.

اما تمام قدرت فیلم به این سبک روایتی ابداع گرانه اش محدود نمیماند. قدرت فیلم در نفوذ در روح پیچیده و مسئلهدار لیدیا تار است. زنی سرگردان در میان امیال متضاد. فیلم ابتدا تار را شخصیتی متکی بر نفس، منسجم و حاضر به جواب نمایش میدهد. اما بتدریج فروپاشی روانیاش را قدم به قدم بازنمایی میکند. ازطریق رژیم بصری حیرتانگیز فیلم و البته نمایش موقعیت مسئلهدار تار با محیط و آدمها.
جدا از خانه شخصی یا همان دفتر کارش و رابطه غریب و اسرار آمیزش با همسایه و صداهایی که در خواب تجربه میکند اوج این فروپاشی در میل شدیدش به نوازنده جوان ویولن سل است. صحنهای که تار او را دنبال میکند تا عروسک بجا مانده در ماشینش را به او بدهد محیط خانه متروکه ناگهان چنان کیفیتی مییابد که ما حتی مطمئن نیستیم آنچه داریم میبینیم تجربه عینی و واقعی از محیط است یا فضای متروکه، ویران شده بازتابی از موقعیت روانی جدید و امیال ویرانگر تار است. این صحنه با سقوط ناگهانی تار بر روی پلهها و مجروح شدنش پایان مییابد. صحنهای که دقیقا پیش درآمد فروپاشی و سقوط روانی اوست. سقوط حرفهای و نمادین او ابتدا در این صحنه به نمایش در میآید. در میلی ناممکن و ویرانگر. احتمالا مشابه همان تجربهای که با دختر خودکشی کرده ازسر گذرانده است.
بنابراین با کنار هم گذاشتن این رخدادهاست که تماشاگر میتواند شخصیت او را داوری کند. تزلزل و شکنندگی جاری در نبوغ لیدیا را دریابد و تبعید او به ارکستری کوچک و سطح پایین در فیلیپین را نتیجه ناتوانی او در ایجاد توازن بین نبوغ و خود شیفتگیاش قضاوت کند. تبعید تار به ارکستری در فیلیپین که درحال اجرای زنده موسیقی یک بازی ویدئویی است ازسوی دیگر برتقابل بنیادین فرهنگ نخبه و آریستوکراتیک موسیقی کلاسیک غربی با موسیقی تزیینی بازیهای ویدئویی را نشان میدهد. همان تقابلی که شاید توضیح دهد چرا فیلمساز بزرگ و خلاقی همچون تاد فیلد در ۶۰ سالگی تنها سه فیلم ساخته است.
درجهانی که سرمایه به هر خلاقیتی تعین میبخشد و ارزشهای لیبرال دموکراسی همچون تفاوت های نژادی و جنسیتی، جنبش میتو به ارزشهای تام و تمام آن تبدیل شده است. فیلد به ما نشان میدهد که نبوغ و خلاقیت هنری آسیبپذیرترین توانایی هاست. برخلاف این واقعیت که شرارت همگام همیشگی نبوغ است و از اینرو زندگی هنری تمامی هنرمندان را در قرن نوزده و بیست متاثر از همین جنبههای تاریک نبوغ میدانست. همان سویه تاریکی که مکمل خلق و ابداع هنری بود. فیلم تار نشان میدهد که در جهان نو این ارزشهای شبه ایدئولوژیک لیبرالند که درنهایت همچون زنجیری خلاقیت را از سفر به تاریکی و ظلمت باز میدارند.