وضعیت عرصه اجتماعی در بعد انتخابات ۱۴۰۰
مارکس معتقد است که رخدادهای سیاسی نقش تعیینکنندهای در فرآیند و آینده تاریخ دارند، اما نه آنگونه که در نیت و غرض عاملین آن بوده است.
اگر بخواهیم این جمله را به وضعیت انتخابات ۱۴۰۰ منتقل کنیم درواقع تمام مهندسی و جراحی انتخابات برای رسیدن به یک نتیجه سیاسی تحت عنوان یکدستی حکومت قاعدتا به قصد و نیت تعیین مسیر تاریخی جدید در جمهوری اسلامی انجام شده. اما به گفته مارکس تمام این نیتها برخلاف خواسته عاملینشان عمل کردهاند.
همانجایی که دست پنهان تاریخ نامیده میشود. چیزی که فراتر از اراده سوژهها و عاملیتهای درون تاریخ عمل میکند. براساس چنین نگرشی میتوان نتخابات ۱۴۰۰ را واجد پیامدها و تبعاتی در آینده سیاسی ایران دانست که حتا در أراده و مخیله کسانی که در پی دست یافتن بر آن بودن هم نمیگنجید.
مساله اول که بهوضوح در همان روز اول بعد از انتخابات همه بر آن توافق نظر داشتند یک نوع فروپاشی و پایان جریان اصلاحطلبی به خصوص اصلاحطلبی لیبرال و تکنوکرات- مشخصا حزب کارگزاران سازندگی – در فضای سیاسی ایران بود. یعنی این نگرش لیبرال که براساس تز مشهور کانتی که کل وجود ندارد و هرگاه که یک کل ساخته میشود.
همزمان با ساخته شدن آن کل فرآیند شکاف برداشته شدن آن هم شروع میشود، میتوان نتیجه گرفت که این حاکمیت تحت عنوان اصولگرایان یا اصولگرا به مثابه کل از روز ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ شکافهای درونی و گسلهای عمیق درونیاش به وضوح آغاز خواهند شد بنحوی که در یکی دوسال آینده ما همچنان به شکل تکراری با شکل گیری بلوکهای جدید سیاسی تحت عنوان گفتارها، گفتمانها و پارادایمهای سیاسی تازهای درون فضای اصولگرایی مواجه خواهیم شد که چیزی مشابه شکافهای سیاسی بعد از سال ۱۳۶۸ که منجر به شکلگیری جریان اصلاح طلبی در دوم خرداد ۱۳۷۶ شد.
درنتیجه برخلاف أراده کسانی که انتخابات ریاست جمهوری را بعنون یک گام برای یکدستسازی و کل سازی در نهاد حاکمیت میدانستند.
طبق آنچیزی که از خوانش دیالکتیکی مارکس و کانت برایمان روشن شده، مفهوم کل از امروز ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ گسلهای عمیق، تنشهای درونی و شکافهای برسازندهاش در پشتپرده با لابیهایی بهمنظور دستیابی به پستها و مناصبها دولت سیزدهم آغاز شده و بهواقع در کمتر از یکسال از امروز خود را بر ما پیدرپی نمایان خواهد کرد.
آن وقت این شکافها برای حاکمیت و فضای سیاسی داخل ایران روشن خواهد کرد که کلیتسازی و یکدستسازی در فضای سیاسی ایران امری غیرممکن و نامحتمل است. همانگونه که خود پیروزی انقلاب از روز ۲۳ بهمن ۵۷ با ایجاد گسلها و شکافهای بین انقلابیون پیروز همراه بود.
از همین روی قابل حدس خواهد بود که برخلاف فضای یخزده و افسرده و مغمومی که در روز بعد ازانتخابات در فضای سیاسی ایران حاکم کرده، میشود نتیجه گرفت که این انتخابات در آیندهای کوتاه مدت پیامدهای مثبتی در فضای سیاسی به نفع مردم رقم خواهد زد.

چرا که ازحاکمیتی که تمام سناریواش براساس یک برنامه و مفروضی مشخص بوده یعنی یکدستسازی و بعد رفتن به سمت تنشزدایی با جهان غرب و آغاز سرمایه گذاری خارجی و بهبود وضعیت اقتصادی که – در خیال مهندسان سیاست- نتیجه نهایی این یکدستسازی خواهد شد.
اما همه این فرآیندها و روندهایی که در ماههای آینده تا پایان سال ۱۴۰۰ شاهد خواهیم بود منجر به شکل گیری تنشها و شکافها و گسلهایی در این کل جدید و هم در عرصه فضای سیاسی ایران خواهد شد.
یعنی پایان آن اصلاحطلبی دکوراتیو، تکنوکراتیک و لیبرالی که در دوسه دهه اخیر میکوشید تمام تلاشهای درون حاکمیت را یک نوع نام مشخص و به یک معنا اخته و کنترل شده ببخشد و تمام این شکافها را در درون خود حل و کنترل میکرد با کنار رفتن این جریان اصلاحطلبی و ازدست دادن بخش دکوراتیو و تزیینیاش این شکافها به شکل خیلی عمیقتر، برسازندهتر و بنیادیتری در پهنه و سپهر سیاسی ایران سرباز خواهد زد و نتایج و پیامدهایش قطعا بنفع مردم و جامعه خواهد بود.
موقعیت تازه مردم به مثابه تماشاگران فیلم سگهای انباری یا تئاتر برشتی
با انتخابات ۱۴۰۰ دیوار چهارم معروف تئاتر به مفهوم برشتی فروپاشید. بهنوعی ما خود را درحال تماشای روابط و کنشهای شخصیت های سگهای انباری کوئنتین تارانتینو میبینیم تا در حال تماشای دزد و پلیسی کلیشهای که در آن پلیس نماینده خیر است (اصلاحطلبان یا رئیس جمهوری که مطالبات مردم و خیر را نمایندگی میکند) و دزدی که نماینده جناح مقابل شیطان صفت است.
باانتخابات ۱۴۰۰ ما باخوانش برشتی و درواقع قسمی موقعیت و فاصله گذاری برشتی با جهان نمایشی مواجه هستیم در جاییکه دیوار چهارم برداشته شده و ما فهمیدهایم دیگر که نهتنها قهرمانی وجود ندارد نه تنها کسی که بشود با او همانند سازی بکنیم یا به بیان سیاسی کسی که قرار است مطالبات ما را نمایندگی کند دراین جهان نمایشی وجود ندارد بلکه در واقع همه ضد قهرمانهایی هستند مانند شخصیتهای فیلم سگهای انباری تارانتینو : مستر اورنج، مستر براون، مستر بلک، مستر بلوکه همگی گنگسترهایی هستند که سر غنائم سرقت بانک به جون هم میافتند و همدیگر را لت و پار میکنند و در پایان هم قبل از اینکه پلیس برسد، یکدیگر را میکشند.
در این حالت ما جایگاه یک تماشاگر فکور(پنسیو)[1]را در عرصه سیاست ایران پیدا کردهایم.همان مطالبهای که برشت از تماشاگر موقع اجرای نمایش انتظار داشت. و نه یک تماشاگر پوسسیو[2] یعنی تماشاگری که احساس تملک در جهان نماش می کند و خودش را یکی از مولفههای صحنه بازی میداند و با شخصیتها همذاتپنداری دارد.
اینجا ما یک تماشاگر فکوریم که با حفظ فاصلهمان و درگیر نشدن در این بازی قادریم تا روابط و مناسبات درون پهنه نمایش یا عرصه سیاست در ایران را نگاه بکنیم و به تفسیر و تحلیل آن بپردازیم و ببینیم که با انتقال همه این تنشها و بحرانها و سمپتوم های فروپاشی از عرصه اجتماعی به عرصه سیاسی در فردای روز انتخابات چگونه آن رویای مفهوم کلسازی یا یکدست سازی از بین خواهد رفت.
و بار دیگر جمله معروف مارکس در کتاب هیجدهم برومر لوئی بناپارت طنینانداز میشود : « رخدادهای سیاسی نقش تعیینکنندهای در فرآیند و آینده تاریخ دارند، اما نه آنگونه که در نیت و غرض عاملین آن بوده است».
انتخابات ۱۴۰۰ گرچه به قصد یکدست سازی و حذف تنشهای سیاسی در پهنه سیاست انضمامی ایران بوده اما در آینده ای بسیار نزدیک منجر به ایجاد شکافها و گسستها و بحرانهای بسیار عمیقتر و جدیدتری در همین فضای بهظاهر یکدست شده و کلیتیافته فضای سیاسی ایران خواهد انجامید.
\مشابه با همان درگیری و تنشی که بین گنگسترهای فیلم سگهای انباری مواجه بودیم. یعنی در لحظه سرقت بانک همگی آدمهای منسجم و یکدستیاند اما به محض بدست آوردن غنائم درواقع اختلافات و تنشها و بحرانهای بینشان تا آن حد افزایش پیدا کرد که منجر به فروپاشی و نابودی و زوال همه آدمهای درگیر و اجزای درون آن کل شد.
سراب کل سازی و یکدستی
به همین خاطر بار دیگر میتوان به مفهوم کانتی کل به مثابه یک مفهوم کاذب برگشت و نشان داد که همانطور که کاانت به درستی نشان داده بود متذکر شد که کل یک مفهوم کاذب است و هرگز ساخته نخواهد شد. به محض اینکه کلی را میسازیم در همان لحظه ساخته شدن کل عملیات فروپاشی و تنش دار شدن و ازهم گسیخته شدن در همان لحظه ساخته شدن شروع میشود. فقط باید منتظر شد و دید که این گسستها و بحران و شکافها چگونه ناممکن بودن مفهوم کل و یا ناممکن بودن خودش را به روی خودش میآورد و آشکار میکند.
[1] -the pensive spectator
[2] -the possessive spectator