مداخله

فیلم مستند میدان جوانانِ سابق مینا اکبری

فیلم مستند میدان جوانانِ سابق مینا اکبری

فیلم مستند میدان جوانان سابق ساخته مینا اکبری مشخصاً درباره روزنامه جامعه نخستین روزنامه‌ا‌ی است که در دوره اصلاحات با گرایش و نگرش تازه‌ای منتشر می‌شد.

اما در کنار آن نیم نگاهی هم به فضای موسوم به بهار مطبوعات دارد که دوسال و نیم ادامه داشت. اما فیلم دارای تناقض‌های بنیادینی است که در وهله اول از طریق مصاحبه با سردبیر روزنامه جامعه ماشالله شمس‌الواعظین آشکار می‌شود.

در آن مصاحبه هم شمس‌الواعظین و هم مینا اکبری صریحاً منشا بحران، مشکلات ومسا‌ئلی که برای روزنامه‌هایی مانند جامعه وتوس، نشاط ودیگران رخ داد را حاصل ایجاد نوعی حس بدگمانی از سوی روزنامه ‌نگاران برای حاکمیت می‌دانند.

بی‌آنکه به نقش فضای بشدت دوقطبی سیاسی در آن روزگار اشاره بکنند. ویا اساساً این نکته که دوم خرداد محصول قسمی مطالبه به توسعه سیاسی در جامعه ایران بود ودقیقا به همین دلیل سیاسی بودن وسیاسی شدن نه فقط مربوط به فضای مطبوعات بلکه در همه عرصه‌های عمومی و فرهنگی رواج داشت.

فیلم مستند میدان جوانانِ
مینا اکبری و فائزه هاشمی

ونهایتاً فیلم مسائل، کشمکش‌ها وتنش‌هایی که برای روزنامه‌نگاران ومطبوعات آن دوران ایجاد شد را به ناتوانی وضعف روزنامه‌نگاران و جناح اصلاح طلب در جلب اعتماد جناح مخالف احاله می‌دهد. تقلیل دادن جناح مخالف به فیگوری مثل مسعود ده‌نمکی، گویی تنها کسی چون اوست – که ازقضا در آن دوره روزنامه‌نگار بود- که در برابر جبهه مخالف اصلاح‌طلب قرار داشت.

تقلیلی که درواقع نوعی تحریف تاریخی است. آن دشمنی وعداوت وخصومتی که با روزنامه‌های اصلاح‌ طلب از جایگاهی به‌مراتب بالاتر از جایگاه فیگوری مثل مسعود ده‌نمکی اعمال می‌شد وتبدیلش به تقابل شمس‌الواعظین و ده‌نمکی به‌نوعی روش ماله‌کشی تاریخی است که به قصد ترسیم فضای مطبوعات در سال‌های آتی هدف گذاری شده است.

اینکه اگر در سال‌های آتی قرار است روزنامه‌نگاری منتقد یا رسانه منتقد وانتقادی داشته باشیم -این روش رونامه‌نگاری منتقدانه در قسمی قانون نانوشته اما تبیین وریل‌گذاری شده- از همان ابتدا باید اعتماد طرف مقابل و یا حاکمیت را جلب کنند و ازهمان ابتدا باید در چارچوب‌‌های مجازی که توسط نهادهای نامرئی حاکمیت برایشان ترسیم شده، حرکت کنند و درواقع نوعی تثبیت و اثبات وفاداری و بیعت تا بتوانند به نوعی نقد و نوشتار بی‌خطر و ازپیش عقیم و وازکتومی شده دست یابند.

این نگرش نسبت به آن دوره تاریخی واجد تعارضی بنیادین است ومهمترین وجه این تعارض آن است که اساساً مخاطبین و مردم روزنامه جامعه و دیگر روزنامه‌ها را دقیقاً به خاطر نگرش سیاسی‌شان می‌خریدند و می خواندند.

مینا اکبری
مینا اکبری

اگر قرار بود جامعه روزنامه‌ای تکنیکال و بی‌غرض و بی اعتنا و بی تفاوت به مسائل سیاسی باشد اصولاً جایگاهی که امروز لازم باشد بعد از بیست و اندی سال درباره‌اش فیلم مستندی ساخته شود را پیدا نمی‌کرد. آنچه ساخت مستند برای روزنامه‌ای که  کمتر از یکسال دوام داشت را ضروری می‌کند، نقشی است که این روزنامه در توسعه سیاسی آن روزگار ایفا می‌کرد.

والا احساس پشیمانی از سیاسی بودن روزنامه واینکه چرا ما سعی می‌کردیم که تریبون جریان سیاسی‌ای باشیم – که پشتوانه رای ۲۰میلیونی مردم را هم دارد- درواقع نافی نقش واهمیتی است که آن روزنامه سعی داشت در زمانه خود داشته باشد.

هرچند که در پایان فیلم به یکی از مهمترین فیگورهای این نوع رادیکالیسم سیاسی و روزنامه ‌نگاری شجاعانه یعنی علیرضا رجایی تقدیم می‌شود. تعارضی که نشان می‌دهد که این فیلم قراراست نوعی سوپاپ اطمینان باشد برای وضعیت مستاصل روزنامه‌نگاری و رسانه‌ای در وضعیت کنونی و به‌نوعی توجیه کننده این ادبار و فترتی باشد که گریبان گیر مطبوعاتمان در سال‌های اخیر است.

ندامت «جامعه» اصلاح طلبان مطبوعات از بهار مطبوعات

 

از طرفی هم چون قرار است درعین حال حامل نوعی ژستِ مخالف‌خوان واعتراضی باشد با تقدیم کردن به یکی از فیگورها و شمایل‌های اصلی روزنامه‌نگاری شجاعانه سیاسی، همچنان سعی می‌کند که یک پایش را در آن وضعیت از دست رفته بگذارد و دقیقا این تعارض بنیادینی است که به نظر می‌رسد مخاطبین باید نسبت به آن حساس باشند، نخست جایگاه ازدست رفته و حذف شده  خودشان یا محذوفین یا مردم است.

دوم قسمی تزویر و ریاکاری فیلم است که با اهدا به مهمترین فیگور این نوع روزنامه نگاری شجاعانه، اورجین و خاستگاهش را یادآوری می‌کند برای ابهام هدف اصلی و متعارض با همان خاستگاه و اورجینی که از آن آمده یعنی همان نکته سوم و مهترین قسمت که سرسپاری و خدمتگذار عامل اصلی یا مخفی نگه داشته شده است.

آینده پژوهی یا همان ریل‌ گذاری مسیر آینده مطبوعات

            مینا اکبری و ماشاالله شمس الواعظین در صحنه ای از مستند میدان جوانان ساخته مینا اکبری

نهایتاً اصرارفیلم برای رها نکردن جایگاه پیشین، درعین گناهکاری و خودمقصر پنداری‌ که توسط سردبیر شمس‌الواعظین و فیلمساز فرموله می‌شود به نوعی سندروم استکهلم می‌ماند که در قالب نوعی پرفورماتیو اعتراف و تواب‌سازی از جایگاه معترض پیشین اجرا می‌شود و مدح نوستالژیک‌ وار همان جایگاه ازدست رفته است که ثقل تعارض غیرقابل حل مثلث رول‌های فیلم و فیلمساز و بازیگر را برمی‌سازد تنها برای فرموله و تبیین سیاست‌هایی که در سالهای آینده گویی باید شاهدش باشیم.

به همین خاطر یعنی همزمانی بری جستن از حقیقت روزنامه‌نگاری از طرفی و توسل به بخش شی‌واره شده حقیقت در قالب کالایی نوستالژیک است که موضع و جایگاهی را که مستند نسبت به حوادث و رویدادهای سیاسی آن دوسه سال اتخاذ کرده را مساله‌دار می‌کند. و اگر نگوییم مزورانه است تا حدود زیادی سرشار از تعارض و تناقض است.

بخصوص پیام اصلی که توسط مینااکبری هدف‌گذاری شده تا در پایان در ذهن مخاطب حک شود نوعی حس پشیمانی وندامت از آن میزان مخاطره و امر شجاعانه و رادیکالیسم روزنامه‌نگارانه است.

فیلم مستند میدان جوانانِ
فیلم مستند میدان جوانانِ

درعین حال فیلم بجای آنکه تحلیل دقیق و تاریخی از حدفاصل ۱۳۷۶ تا بهار ۱۳۷۹ ارائه دهد، سعی می‌کند از طریق رویکرد احساسی و نوستالژیک و سانتی‌مانتال روزنامه نگاری آن دوران را به یک دوره باشکوه از دست رفته و غیرقابل دسترس تبدیل کند که همه آدم‌های سهیم در آن یا به بیابان گردی مشغولند و یا به مهاجرت تن داده‌اند و یا زیر خاک آرمیده‌اند.

و آن تصویر پایانی فیلم که از جمع ۷۲ نفره تحریریه روزنامه جامعه در مقابل میدان جوانان تنها تعدادی کمتر از انگشتان دو دست حضور دارند. گویی قرار است حال و روز وضعیت روزنامه‌نگاری و یا به تعبیری دقیق‌تر حقیقت روزنامه‌ نگاری و مطبوعات را در زمان حال ترسیم بکند بی‌آنکه مسئولیت وضعیت را متوجه بخشی از جریان‌های سیاسی بداند که بانی وضعیت کنونی‌ هستند.

حسام نصیری

بی همه چیز

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights