مداخله
موضوعات داغ

حکومت در سودای بازیابی طفولیت خویش

حکومت در سودای بازیابی طفولیت خویش

بازگشت به دهه‌ی ۱۳۶۰ در ادبیات رسمی و شفاهی مسئولان حکومتی خبر از بحران جدی در بنیان‌های ایدئولوژی می‌دهد. امروزه حتی یک کودک هم می‌داند که میان زمانه‌ای که در آن قرار گرفته‌ایم، زمانه‌ی سایبری و ۴۰ سال پیش، یعنی زمانی که واقعیت می‌توانست در تصرف صرفاً یک روایت قرار گیرد تفاوت فراوانی وجود دارد.

بااین‌حال و با توجه به این تفاوت پس چرا همچنان بازگشت به گفتمان و ادبیات دهه‌ی ۱۳۶۰ به‌عنوان راه‌حلی برای تداوم بی‌دردسر انقلاب اشاره می‌شود. پاسخ صریح است در چهار دهه اخیر ایدئولوژی دیگری نتوانسته است شاخ‌وبرگ بیابد. نظام آنچنان به هر چیزی جز ایدئولوژی مستقر بدبین بوده است که حتی در برابر سیر طبیعی و حرکت عمومی ایدئولوژی دهه‌ی ۱۳۶۰ نیز مقاومت کرده است. آنچه می‌توانست محصول طبیعی ایدئولوژی در دهه‌ی ۱۳۶۰ باشد به‌عنوان نوعی انحراف یا دشمنی موهوم سرکوب شد.

حکومت در سودای بازیابی طفولیت خویش

در واقع جوانی و میان‌سالی ایدئولوژی انقلاب اسلامی ازآنجاکه واجد تفاوت‌های طبیعی با دوره‌ی کودکی و نوجوانی دهه‌ی ۶۰ بود به‌عنوان نوعی انحراف یا تحریف تفسیر شد. حاصلش نظامی است که در ۴۴ سالگی و در میان‌سالی هوای دوران کودکی را دارد. تناقضی ریشه‌ای و واقعی که منشأ بسیاری از بحران‌های کنونی ست.

همان‌گونه که مارکس پیش‌تر گفته بود اگر صورت‌بندی اجتماعی در حین تولید، شرایط تولید را بازتولید نکند دوامی نخواهد داشت. اگر ایدئولوژی نتواند شرایط میانجی‌های تولید خود یعنی وسائل دوران جدید را بازتولید کند و بپذیرد، دچار همان وضعی خواهد شد که شاهدیم. با روش‌های آنالوگ به جنگ روایت‌های دیجیتال می‌رود. نوعی مبارزه‌ی ابزورد شبیه به حمله‌ی دن‌کیشوت به آسیاب بادی.

اگر عرصه‌ی اجتماعی و روبنای اجتماعی قادر به بازتولید ایدئولوژی و متناسب با سن میان‌سالی نباشند و همچنان بر کودک صفتی خود پافشاری کنند و با لجاجتی مشابه کودکان به تکرار خواسته‌های غیر نرمال خویش مشغول باشند فضا خالی نخواهد ماند. در واقع ایدئولوژی دیگری عمدتاً از بیرون این فضای تهی را اشغال خواهد کرد و نتیجه‌اش واگذارکردن ساختار ایدئولوژی به دستگاه‌های بیرونی ست.

جامعه علاف حاکمیتی کُند، لَخت، تنبل و گیرکرده در مطالبات متوهمانه دوران کودکی‌اش نخواهد ماند و خود راهش را برخواهد گزید.

کنسرت ایدئولوژی نیازمند سازها و صداهای هماهنگ و خوش‌الحان است که در هارمونی نهایی صدایی واحد اما قدرتمند و حجیم را تولید کند؛ درحالی‌که رسانه‌های رسمی دستگاه شور می‌نوازند، رسانه‌ها و دستگاه‌های مورداجرای مردم صدا و موسیقی دیگر را سر می‌دهند. این کنسرت و ارکستراسیون هماهنگ تعیین‌کننده میزان موفقیت ایدئولوژی ست. درحالی‌که به گواه وضع کنونی حکومت حتی از شکل بخشیدن به یک کنسرت نیز ناتوانست چه رسد به تولید صدای هماهنگ و قوی.

ایدئولوژی‌ای قدرتمندتر است که توانایی‌اش برای جذب صداهای مخالف و ادغام آن در ارکستراسیون نهایی بیشتر باشد. کنار گذاشتن صداهای مخالف به هر طریقی از تبعید گرفته تا سرکوب به معنای خلاص شدن از آن‌ها نیست. این صداها چون اصواتی مزاحم ارکستراسیون ناکارآمد را درزمان مناسب به چالش خواهند کشید همانند آنچه در سه ماه اخیر شاهد بوده‌ایم.

بنابراین اتکا به ایدئولوژی دشمن، خودی که همچنان به‌دنبال بیرون گذاشتن دیگری ست، ایدئولوژی که در یک دهه نخست انقلاب کار می‌کرد دیگر کارآمد نیست. اکنون کار به‌جایی رسیده که تشخیص خودی هم برای حکومت ناممکن شده است و هرآینه دایره‌ی دیگری در حال گسترش یافتن است. اصطلاح خواص بی‌بصیرت محصول چنین نگاهی ست.

ایدئولوژی‌ها باید بتوانند تاریخ خود را بسازند نه اینکه برای مشروعیت بخشیدن به خود همچنان به دوره‌ی طفولیت بازگردند. حتی در روانشناسی فردی نیز بازگشت به کودکی در حکم نوعی پس‌روی روانی ارزیابی می‌شوند. موقعیتی که فرد خود را در دنیای متوهمانه و فریبنده کودکی اسیر و گرفتار می‌کند. چراکه توان مقابله با تنش‌های واقعی دوران بزرگ‌سالی را ندارد و این دقیقاً همان ضایعه‌ای است که امروز حاکمیت به آن مبتلاست.

دفاع از رفراندوم با چند اما و اگر

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights