مداخله
موضوعات داغ

افقی در برابر عمودی / مبارزه‌ی‌ فردگرایی جانشین مبارزه‌ی طبقاتی

افقی در برابر عمودی
مبارزه‌ی‌ فردگرایی جانشین مبارزه‌ی طبقاتی

پاییز ۱۴۰۱ لحظه‌ی متولدشدن «فرد ایرانی» است. لحظه‌ی شکل‌گیری فردیت یا فردیت گرایی به همان مفهومی که در اروپای پس از روشنگری به‌تدریج شکل گرفت، به‌عنوان مهمترین لحظهٔ تحوّل تاریخی که پیامدهای گسترده و متنوّعی در تاریخ یافت. می‌توان سال ۱۴۰۱ آغاز قرن پانزدهم را لحظه‌ی شکل‌گیری فردگرایی ایرانی دانست.

فرد خلاص شده از مجموعه‌ای از ارزش‌های پیشینی که در هیأت باورهای دینی و مذهبی که در قاموس آرمان‌ها و ایدئولوژی‌های ذهنی و البته شخصیت‌ها و شمایل‌ها رهبری‌کننده. پاییز ۱۴۰۱ لحظه‌ٔ رهاشدن از تمامی این‌ها و اتکا به هسته درونی و مقوم خود است. نوجوانان و جوانانی که با پشت‌سرگذاشتن خانواده‌ی پدرسالار و بی‌اعتنا به نهیب‌ها و ممنوعیت‌های آنها خود را رها و آزاد در خیابان‌ها به‌نمایش گذاشتند.

این تحول البته از سال‌ها قبل قابل‌پیش‌بینی بود و گواه آن هم همان نقل‌قول منسوب به کارل مارکس است که حوادث و رخدادهای تاریخی نقشی تعیین‌کننده در تعیین مسیر تاریخ دارند، اما نه آن‌گونه و با آن هدفی که پیش‌تر قصد ‌کرده‌اند.

انقلاب ۱۳۵۷ که تحولی عظیم در تاریخ ایران رقم زد و هدفش بنا نهادن انسان مومن تراز انقلاب بود و اوج کمال ذوب شدن در ولایت بود و البته در یک دهه‌ی نخست و به‌خصوص به میانجی جنگ توانسته بود تا حدود زیادی به آن دست یابد به‌تدریج مسیری خلاف هدف اولیه خویش را برگزید.

مسیری که در آغاز قرن نو به شکل‌گیری فرد ایرانی گسسته از ارزش‌های متافیزیکی انجامید. نسلی که نه پذیرای رهبر کاریزماتیک است و می‌پذیرد به او کارت سفید برای نمایندگی مطالباتش را دهد و نه پذیرنده‌ی ایدئولوژی و آرمانی‌ ست که از بیرون او را هدایت کند و حتی عجیب‌تر اعتقادی به باورهای مذهبی دارد که قرن‌ها در نهاد ایرانیان درونی‌شده بود و حتی تلاش پهلوی‌ها برای زدودنش به تقویت بیشتر آن و رخداد انقلاب ۵۷ انجامید.

بنابراین بار دیگر گفته‌ی مارکس در گوش‌مان طنین می‌اندازد که رخدادهای تاریخی نقشی تعیین‌کننده در مسیرتاریخ دارند؛ اما نه آن‌گونه که هدف و قصد مجریان آن بوده است. انقلاب اسلامی که هدف اصلی‌اش تقویت مبانی دینی انسان ایرانی بود پس از چهار دهه به تضعیف آن مبانی انجامید. حال فرد ایرانی آزاد متولدشده است فردی که ابایی از نمایش امیال و مطالبات خود ندارد. می‌کوشد خواسته‌های فردی خویش را فریاد زند، آنچه برای نسل‌های قبل در حکم تابوهای ذهنی بود، برای این نسل همچون حق طبیعی فراخوانده می‌شود.

 

افقی در برابر عمدی مبارزه‌ی‌ فردگرایی جانشین مبارزه‌ی طبقاتی

پیامد شکل‌گیری فرد ایرانی و فردگرایی ایرانی که به شکلی معنادار نماینده‌های آن دختران و پسران نوجوان و جوانان‌اند، محوشدن گفتمان‌ها و پارادایم‌هایی است که تا پیش از این جایگزینی برای فردگرایی ایرانی بودند. از نهاد روحانیت و متعلقات آن گرفته تا پارادایم سلبریتی محوری، برجسته کردن سلبریتی‌های سینمایی ورزشی که ایدئولوژی نظام را با ادبیاتی جوان‌پسند اعلام می‌کردند. در دو دهه‌ی اخیر از مهم‌ترین سیاست‌گذاری‌های فرهنگی بود. ۱۴۰۱ پایان این سیاست مبتذل هم بود.

 

اکنون قهرمانان و شمایل‌هایی که صدا و تصویرشان در فضای اجتماعی ایران طنین‌انداز است اسامی و نام‌هایی‌اند که به‌قصد فریاد زدن فردیت خود به خیابان آمدند: نیکا، حدیث، سارینا، نورخداو … کسان دیگر که بدون هیچ قصدی الهام‌بخش هم‌نسلان خود شده‌اند.

اگر در انقلاب ۵۷ انسان ایرانی خود را در تصویر رهبر و بنیان‌گذار انقلاب می‌کرد و آن‌چنان مسحور کاریزمای او بود که تصویرش را در ماه هم می‌دید و انسان انقلابی چه چپ و چه مذهبی از امامان شیعه و حق‌جویی‌اش الهام می‌گرفت، اگر هنرمند انقلابی، هنرمندی بود که منویات حزب یا ایدئولوژی انقلابی تابع آن را بازتاب می‌داد و سرود و نقاشی انقلابی چیزی نبود جز انعکاس ایدئولوژی و آرمان دیگری بزرگ، در ۱۴۰۱ هر کنش و فعالیتی در وهله نخست برخاسته از هسته‌ی درونی فرد و فردیت اوست.

ترانه‌ی برایِ شروین حاجی‌پور درون اتاق شخصی اش و با اتکا به توییت‌های ایرانیان که بازتاب‌دهنده‌ی دلایل اعتراضات شان است ساخته شد و به ترانه‌ی اعتراض این نسل تبدیل شد. ترانه‌ای که صرفا فردیت خواننده‌اش را منعکس می‌کرد و مطالبات مردمانش را و متفاوت با ترانه و سرودهایی که تاریخ را به میانجی امیال دیگری بزرگ یا همان حزب منعکس می‌کردند.

اگر ظرفیت‌های انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ دقیقا به‌خاطر فقدان فرد ایرانی مستقل از بنیان‌های متافیزیکی بر بادرفت می‌توان اطمینان داشت که اعتراضات ۱۴۰۱ واجد ظرفیت‌های قابل‌توجهی برای تاریخ آینده ایران است. همان‌گونه که اشاره شد مهم نیست که اعتراضات چه سرنوشتی بیابد مهم آن است که حاکمان با ایرانیان تازه‌ای سروکار پیدا کرده‌اند. کسانی که در وهله‌ی اول خود را وامدار فردیت خویش می‌دانند و هرگونه تعدی به حریم فردی‌شان با واکنش کوبنده مواجه خواهد شد.

فرد ایرانی که بیشتر می‌خواهد، بیشتر می‌طلبد و خود را سزاوار احترام بیشتر می‌داند و برای حفظ این هسته هویتی حاضر است، جانش را هم بدهد.

دقیقا به‌خاطر وجه فردگرایانه غالب بر این جنبش است که نمی‌توان خوانشی طبقاتی از ریشه‌های این اعتراضات ارائه کرد. اعتراضات ماه‌های اخیر را به‌هیچ‌وجه نمی‌توان در چارچوب منافع و تعارض طبقاتی تقسیم کرد. همواره بر وجه شبکه‌ای این اعتراضات و خصلت ریزومی و افقی آن تاکید کرده‌ایم.

جوانانی که در اعتراضات شرکت می‌کنند هویت طبقاتی خود را کنار می‌دهند درواقع آنها باور چندانی به تفاوت‌های تعیین‌کننده‌ی طبقاتی ندارند. آنها خود را بیش از هر زمان دیگر شبیه هم می‌دانند جهان ذهنی و ایده‌آل‌هایشان یکسان است تفاوت‌های جوهری طبقاتی با یکدیگر ندارند. همه‌ی آنها از طریق گوشی‌های موبایل‌شان با جهان امروز مرتبط می‌شوند. تنها تفاوت‌شان در این است که گوشی یکی‌شان شیائومی‌ ست و گوشی دیگر احتمالا اپل. اما در نحوه‌ی استفاده از این گوشی و محتوایی که از آن دریافت می‌کنند تفاوت چندانی باهم ندارند.

تاکید گذاشتن بر سویه‌ی طبقاتی این جنبش ناشی از عدم شناخت جامعه ایران به‌خصوص عدم شناخت از خصوصیات روانشناختی و فرهنگی نسل جوان است. به‌همین‌خاطر نمی‌توان مساله‌ی جامعه‌ی اخیر ایران را از طریق نوعی روابط عمودی سلسله‌مراتبی قرائت کرد.

همانگونه که شعار اصلی جنبش نشان می‌دهد، مطالبات و خواست اصلی آن‌ها مطالبات و خواسته‌های افقی‌ست. آزادی و زندگی در سطح همگانی بدون توجه به تفاوت‌های طبقاتی، قومیتی و جنسیتی که همگی ساختار عمودی‌ دارند. آزادی و زندگی به‌عنوان پدیده‌هایی که در تمام سطوح جامعه باید پراکنده شوند.

اصولا جامعه ایران در سال‌های اخیر چندان درگیر منازعات طبقاتی تعیین‌کننده نبوده ‌است. به‌جز درصد قلیلی از رانت‌خواران و وابستگان به جریان‌های اقتصادی عظیم و مشکوک اغلب مردم ایران از دغدغه‌های مشترک برخوردارند. به‌همین خاطر هم نمی‌توان برخلاف دهه‌های گذشته میان ظاهر، پوشش، زبان و آرمان‌های جوانان در ایران تفاوت چندانی دید.
محوشدن تفاوت‌هایی که دهه‌ها پیش معنادار بود و از طریق زبان روزمره و نحوه‌ی پوشش نمود می‌یافت. امروزه ظاهرا همه‌ی جوانان اصطلاحات و زبان روزمره‌شان علایق و ارزش‌های فرهنگی‌شان در شهرهای بزرگ شبیه‌به هم و برای همه‌ی آن تفاوت‌های طبقاتی‌ ست که روزگاری معنا داشتند و برای تحلیلگران علاقه‌مند به خوانش‌های طبقاتی می‌توانستند شواهد لازم برای تحلیل طبقاتی را فراهم کنند.

حکومت در سودای بازیابی طفولیت خویش

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Verified by MonsterInsights